انزلي از شهرهايي است كه مجاهدان بسيار زياد و ارزنده اي را تقديم جنبش آزاديخواهانه مردم ايران كرده است و بسياري از فرزندان رشيد اين خطه جان خود را براي آزادي مردم و ميهنشان از دست داده اند.
بعد از پيروزي انقلاب ضدسلطنتي سازمان مجاهدين خلق به سرعت جاي خود را در ميان جوانان و خانواده هاي آگاه باز كرد. به همين دليل مقاومت در برابر ارتجاع حاكم نيز گسترش يافت. و مزدوران و پاسداران دست به سركوب بيرحمانه عناصر مجاهد كه دستگير مي شدند زدند. به ويژه بعد از 30خرداد 1360 زندان «چوكا»ي انزلي محبس تعداد زيادي از مجاهدين و مبارزيني شد كه توسط سپاه يا ديگر ارگانهاي سركوب رژيم دستگير شده بودند. در اين زندان شكنجه گران و بازجوياني بودند كه با دست باز و بدون رعايت هيچ حد و مرزي دستگير شدگان را شكنجه مي كردند و براي پوشاندن جنايات خود آنها را اعدام مي كردند. البته اين وضعيت وضعيتي سراسري بود و در تمام نقاط كشور شاهد چنين جناياتي بوديم، ولي به طور خاص گيلان و به طور اخص انزلي در اين مورد بسيار ناشناخته مانده است.
براي مثال به چند نمونه اشاره مي كنيم تا بتوانيم به صورت روشن تري به وضعيت گورهاي مجاهدين اسيري كه به شهادت رسيده اند بپردازيم.
در انزلي شكنجه گراني بودند كه بعدها به علت تعدد جناياتشان مورد تشويق قرار گرفتند و پستها و مقامات اداري بالاتري را گرفتند. از جمله اين شكنجه گران به عنصر بيرحمي به نام «حسين مؤيد عابدي»، اهل روستاي خشكبيجار در استان گيلان، مي توان اشاره كرد. او كه در نزد زندانيان به «حسين فاشيست» معروف بود ابتدا از شلاق زدن و شكنجه مجاهدين شروع كرد. سپس سربازجو و رئيس زندان انزلي شد و در مراحل بعدي به كار در دادستاني استان گيلان مشغول شد. او در سال1367 يعني زمان قتل عام 30هزار زنداني سياسي به فرمان خميني رئيس اطلاعات گيلان بود و در جريان قتل عام به عنوان نماينده وزارت اطلاعات شركت داشت.
حسين مؤيد عابدي در سالهاي بعد مدير كل ستاد اجرايي فرمان خميني در استان گيلان شد و در سال1390 عضو هيأت مديره شركت آپارتمان سازي دهكده ساحلي در بندر انزلي شد. زندانيان زندان انزلي از رذالتهاي اين عنصر مزدور گزارشهاي متعددي داده اند. از جمله خواهران زنداني گزارش كرده اند و او با وقاحت به زندانيان زن گفته بود ما دختران باكره را اعدام نمي كنيم! بلكه زن محكوم به اعدام قبل از اعدام بايد به عقد يكي از برادران پاسدار در بيايد .
ساير دست اندركار جنايت و شكنجه در انزلي عبارت بودند از: حاكم شرع سيد احمد قتيل زاده اهل بابل، رمضان پور دادستان غرب گيلان (آستارا و انزلي)،فرخ بلندكيش فرمانده سپاه انزلي كه بعدها به فرماندهي مركز شكنجه منطقه 3 گيلان ومازندران در چالوس، حسن خسته بند جاسوس فعال وزارت اطلاعات كه بعدها به نمايندگي مجلس رسيد. همچنين تير خلاص زنهايي همچون علي يكتا دوست ، جعفر رزاز، رضا رزان(موسوي) حسيني (يوسفي) همگي دست در خون مجاهدان و مبارزان داشتند. اما به طور خاص بايد از يك جنايتكار رذل به نام ابوطالب كوشا نام برد كه به شغل به اصطلاح «دادستان»ي اشتغال داشت و تعداد زياد دادخواست براي اعدام مجاهدين، از قبيل علي نياني در خرداد61 و تيرباران حيدر اورهن، را به اتهام هواداري سازمان او تنظيم كرد. وي بعدا به عنوان حقوقدان و رئيس دانشكده علوم قضايي (وابسته به قوه قضاييه) بود. از جمله جنايات اين فرد مي توان اعدام خواهران مجاهد مهناز يوسف زاده و شهين سامي اشاره كرد. در گزارشهاي بعد زندانيان زن آزاد شده آمده است كه مهناز يوسف زاده در انزلي دستگير شده بود و ابوطالب كوشا به پرونده او رسيدگي كرد. كوشا شرط اعدام نكردن وي را ازدواج با او گذاشت. مجاهد شهيد مهناز يوسف زاده نپذيرفت و در تاريخ 8آذر1361 در انزلي اعدام شد.
شاهداني كه جسد مهناز را بعد از اعدام ديده اند گزارش داده اند كه او قبل از شهادت به شدت شكنجه شده بوده است. يك شاهد عيني گفته است «پاهايش بسته و كاملا كبود بود.» معلوم بوده كه مهناز در برابر تهاجم كسي يا كساني به شدت مقاومت كرده است و يك شاهد ديگر گزارش داده كه تمام پائين تنه او براثر رگبار گلوله ها متلاشي شده بود. بعد از اعدام يك پاسدار مزدور با جعبه اي شيريني به مادرش مراجعه مي كند و مي گويد من ديشب با دختر شما ازدواج كرده ام.
همين رفتار رذيلانه در مورد خواهر مجاهد شهين سامي(دانش آموز17ساله) گزارش شده است.
همچنين مي توان به شهادت محمدعلي (فرنوش) بختياري، دانشجوي رشته پزشكي دانشگاه ملي تهران و دبير زبان انگليسي در انزلي، اشاره كرد كه در 23سالگي در 19آذر61 در زندان انزلي به شهادت مي رسيد. فرنوش براثر جراحات ناشي از شكنجه ابتدا به بيمارستان منتقل مي شود. يكي از كاركنان بهداري شهر كه پيكر او را ديده است گفته: «هر دو دستش را شكسته بودند و او را با بدني خون آلود به بيمارستان منتقل كردند». تلاشهاي پزشكان براي زنده نگهداشتن اش مؤثر واقع نشد و شهيد مي شود. او بود كه با بستن دانشگاهها به انزلي رفته و به شغل دبيري زبان انگليسي اشتغال داشت.
با اين شرح مختصر مي توان دريافت كه با مجاهدين در زندان چوكاي انزلي چه كرده اند. اما اگر مقاومت مجاهدين گوشه اي از نبرد بزرگ سراسري آنها عليه ارتجاع بوده است بايد اذعان كرد كه دامنه كينه كشي مزدوران آخوندي تنها به شكنجه و دار و اعدام آنان منحصر نمي شده است. اين نبرد حتي بعد از به شهادت رساندن آنان نيز ادامه يافته است. مزدوران از تحويل اجساد شهيدان به خانواده هايشان خودداري كرده اند. و از آنجا كه توسط خانواده ها به شدت تحت فشار و افشاگري بودند برخي از گورهاي بي نام و نشان را به عنوان مزار فرزندانشان به آنان نشان داده اند اما اغلب خانواده ها آن را نپذيرفته اند و مصرانه خواهان محل دفن شهيدانش شان هستند. اين عدم اعتماد ناشي از اين جاست كه مزدوران در شهرهاي شمالي اغلب زندانيان اعدام شده را به نقاط و شهرهاي ديگر برده و به صورت جمعي دفن كرده اند. برخي از اين گورها در ماهها و سالهاي بعد توسط مردم كشف شده اند. مثلا در بهمن 67 مردم اطراف چالوس متوجه تعداد زيادي دمپايي خونين مي شوند كه بعد از تحقيق معلوم مي شود يك گور جمعي است كه تعدادي زنداني اعدام شده را در آنجا دفن كرده اند. هم چنين در رودسر و كلاچاي گورهايي كشف مي شود كه حاكي از اعدام و به خاك سپردن جمعي زندانيان سياسي است. همچنين اهالي كسما گواهي داده اند كه در كنار جاده كسما ـ صومعه سرا يك گور بزرگ جمعي وجود دارد كه تنها در يك شب چند كاميون جنازه در آنجا دفن كرده اند.
حال به وضعيت گورستاني در انزلي مي پردازيم كه مدفن تعدادي از شهيدان، به ويژه شهيدان سال67 به صورت فردي و جمعي است. بقعه موسوم به «آقا پير» در واقع يك زيارتگاه است كه در خيابان كلوير شهر قرار دارد. در كنار اين گورستان مسجدي قرار دارد كه مزدوران متولي آن را مجبور كرده است تا مانع تجمع خانواده هاي مجاهدين شهيد بشود. مجاهدين دفن شده در اين گورستان در ضلع شمالي آن به خاك سپرده شده اند. آخرين مزار در اين ضلع متعلق به مجاهد شهيد رضا شهرباني است و بعد از آن در ضلع عمود برآن مزارها ادامه يافته اند.
منطقه مزارها به علت عدم رسيدگي هاي لازم رو به ويراني نهاده و بسياري از مزارها يا بالكل محو شده اند، و يا به شدت آسيب ديده اند. مزارها در ميان رويش علفهاي هرز و آبگيرهاي كوچك و بزرگ قرار دارند. تعدادي از مزارها كه هنوز قابل تشخيص هستند متعلق به شهيداني است كه خانواده هايشان در انزلي بوده اند.
تعدادي مزار بي نام و نشان هست كه به احتمال قوي خانواده هايشان در شهرهاي ديگر هستند و از مزار فرزندانشان خبر ندارند. آن چنان كه عكس ها نشان مي دهد تعدادي گور جمعي هم در اين گورستان وجود دارد. به همين دليل نمي توان گفت كه به واقع چند شهيد در اين گورستان دفن شده اند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
بعد از پيروزي انقلاب ضدسلطنتي سازمان مجاهدين خلق به سرعت جاي خود را در ميان جوانان و خانواده هاي آگاه باز كرد. به همين دليل مقاومت در برابر ارتجاع حاكم نيز گسترش يافت. و مزدوران و پاسداران دست به سركوب بيرحمانه عناصر مجاهد كه دستگير مي شدند زدند. به ويژه بعد از 30خرداد 1360 زندان «چوكا»ي انزلي محبس تعداد زيادي از مجاهدين و مبارزيني شد كه توسط سپاه يا ديگر ارگانهاي سركوب رژيم دستگير شده بودند. در اين زندان شكنجه گران و بازجوياني بودند كه با دست باز و بدون رعايت هيچ حد و مرزي دستگير شدگان را شكنجه مي كردند و براي پوشاندن جنايات خود آنها را اعدام مي كردند. البته اين وضعيت وضعيتي سراسري بود و در تمام نقاط كشور شاهد چنين جناياتي بوديم، ولي به طور خاص گيلان و به طور اخص انزلي در اين مورد بسيار ناشناخته مانده است.
براي مثال به چند نمونه اشاره مي كنيم تا بتوانيم به صورت روشن تري به وضعيت گورهاي مجاهدين اسيري كه به شهادت رسيده اند بپردازيم.
در انزلي شكنجه گراني بودند كه بعدها به علت تعدد جناياتشان مورد تشويق قرار گرفتند و پستها و مقامات اداري بالاتري را گرفتند. از جمله اين شكنجه گران به عنصر بيرحمي به نام «حسين مؤيد عابدي»، اهل روستاي خشكبيجار در استان گيلان، مي توان اشاره كرد. او كه در نزد زندانيان به «حسين فاشيست» معروف بود ابتدا از شلاق زدن و شكنجه مجاهدين شروع كرد. سپس سربازجو و رئيس زندان انزلي شد و در مراحل بعدي به كار در دادستاني استان گيلان مشغول شد. او در سال1367 يعني زمان قتل عام 30هزار زنداني سياسي به فرمان خميني رئيس اطلاعات گيلان بود و در جريان قتل عام به عنوان نماينده وزارت اطلاعات شركت داشت.
حسين مؤيد عابدي در سالهاي بعد مدير كل ستاد اجرايي فرمان خميني در استان گيلان شد و در سال1390 عضو هيأت مديره شركت آپارتمان سازي دهكده ساحلي در بندر انزلي شد. زندانيان زندان انزلي از رذالتهاي اين عنصر مزدور گزارشهاي متعددي داده اند. از جمله خواهران زنداني گزارش كرده اند و او با وقاحت به زندانيان زن گفته بود ما دختران باكره را اعدام نمي كنيم! بلكه زن محكوم به اعدام قبل از اعدام بايد به عقد يكي از برادران پاسدار در بيايد .
ساير دست اندركار جنايت و شكنجه در انزلي عبارت بودند از: حاكم شرع سيد احمد قتيل زاده اهل بابل، رمضان پور دادستان غرب گيلان (آستارا و انزلي)،فرخ بلندكيش فرمانده سپاه انزلي كه بعدها به فرماندهي مركز شكنجه منطقه 3 گيلان ومازندران در چالوس، حسن خسته بند جاسوس فعال وزارت اطلاعات كه بعدها به نمايندگي مجلس رسيد. همچنين تير خلاص زنهايي همچون علي يكتا دوست ، جعفر رزاز، رضا رزان(موسوي) حسيني (يوسفي) همگي دست در خون مجاهدان و مبارزان داشتند. اما به طور خاص بايد از يك جنايتكار رذل به نام ابوطالب كوشا نام برد كه به شغل به اصطلاح «دادستان»ي اشتغال داشت و تعداد زياد دادخواست براي اعدام مجاهدين، از قبيل علي نياني در خرداد61 و تيرباران حيدر اورهن، را به اتهام هواداري سازمان او تنظيم كرد. وي بعدا به عنوان حقوقدان و رئيس دانشكده علوم قضايي (وابسته به قوه قضاييه) بود. از جمله جنايات اين فرد مي توان اعدام خواهران مجاهد مهناز يوسف زاده و شهين سامي اشاره كرد. در گزارشهاي بعد زندانيان زن آزاد شده آمده است كه مهناز يوسف زاده در انزلي دستگير شده بود و ابوطالب كوشا به پرونده او رسيدگي كرد. كوشا شرط اعدام نكردن وي را ازدواج با او گذاشت. مجاهد شهيد مهناز يوسف زاده نپذيرفت و در تاريخ 8آذر1361 در انزلي اعدام شد.
شاهداني كه جسد مهناز را بعد از اعدام ديده اند گزارش داده اند كه او قبل از شهادت به شدت شكنجه شده بوده است. يك شاهد عيني گفته است «پاهايش بسته و كاملا كبود بود.» معلوم بوده كه مهناز در برابر تهاجم كسي يا كساني به شدت مقاومت كرده است و يك شاهد ديگر گزارش داده كه تمام پائين تنه او براثر رگبار گلوله ها متلاشي شده بود. بعد از اعدام يك پاسدار مزدور با جعبه اي شيريني به مادرش مراجعه مي كند و مي گويد من ديشب با دختر شما ازدواج كرده ام.
همين رفتار رذيلانه در مورد خواهر مجاهد شهين سامي(دانش آموز17ساله) گزارش شده است.
همچنين مي توان به شهادت محمدعلي (فرنوش) بختياري، دانشجوي رشته پزشكي دانشگاه ملي تهران و دبير زبان انگليسي در انزلي، اشاره كرد كه در 23سالگي در 19آذر61 در زندان انزلي به شهادت مي رسيد. فرنوش براثر جراحات ناشي از شكنجه ابتدا به بيمارستان منتقل مي شود. يكي از كاركنان بهداري شهر كه پيكر او را ديده است گفته: «هر دو دستش را شكسته بودند و او را با بدني خون آلود به بيمارستان منتقل كردند». تلاشهاي پزشكان براي زنده نگهداشتن اش مؤثر واقع نشد و شهيد مي شود. او بود كه با بستن دانشگاهها به انزلي رفته و به شغل دبيري زبان انگليسي اشتغال داشت.
با اين شرح مختصر مي توان دريافت كه با مجاهدين در زندان چوكاي انزلي چه كرده اند. اما اگر مقاومت مجاهدين گوشه اي از نبرد بزرگ سراسري آنها عليه ارتجاع بوده است بايد اذعان كرد كه دامنه كينه كشي مزدوران آخوندي تنها به شكنجه و دار و اعدام آنان منحصر نمي شده است. اين نبرد حتي بعد از به شهادت رساندن آنان نيز ادامه يافته است. مزدوران از تحويل اجساد شهيدان به خانواده هايشان خودداري كرده اند. و از آنجا كه توسط خانواده ها به شدت تحت فشار و افشاگري بودند برخي از گورهاي بي نام و نشان را به عنوان مزار فرزندانشان به آنان نشان داده اند اما اغلب خانواده ها آن را نپذيرفته اند و مصرانه خواهان محل دفن شهيدانش شان هستند. اين عدم اعتماد ناشي از اين جاست كه مزدوران در شهرهاي شمالي اغلب زندانيان اعدام شده را به نقاط و شهرهاي ديگر برده و به صورت جمعي دفن كرده اند. برخي از اين گورها در ماهها و سالهاي بعد توسط مردم كشف شده اند. مثلا در بهمن 67 مردم اطراف چالوس متوجه تعداد زيادي دمپايي خونين مي شوند كه بعد از تحقيق معلوم مي شود يك گور جمعي است كه تعدادي زنداني اعدام شده را در آنجا دفن كرده اند. هم چنين در رودسر و كلاچاي گورهايي كشف مي شود كه حاكي از اعدام و به خاك سپردن جمعي زندانيان سياسي است. همچنين اهالي كسما گواهي داده اند كه در كنار جاده كسما ـ صومعه سرا يك گور بزرگ جمعي وجود دارد كه تنها در يك شب چند كاميون جنازه در آنجا دفن كرده اند.
حال به وضعيت گورستاني در انزلي مي پردازيم كه مدفن تعدادي از شهيدان، به ويژه شهيدان سال67 به صورت فردي و جمعي است. بقعه موسوم به «آقا پير» در واقع يك زيارتگاه است كه در خيابان كلوير شهر قرار دارد. در كنار اين گورستان مسجدي قرار دارد كه مزدوران متولي آن را مجبور كرده است تا مانع تجمع خانواده هاي مجاهدين شهيد بشود. مجاهدين دفن شده در اين گورستان در ضلع شمالي آن به خاك سپرده شده اند. آخرين مزار در اين ضلع متعلق به مجاهد شهيد رضا شهرباني است و بعد از آن در ضلع عمود برآن مزارها ادامه يافته اند.
منطقه مزارها به علت عدم رسيدگي هاي لازم رو به ويراني نهاده و بسياري از مزارها يا بالكل محو شده اند، و يا به شدت آسيب ديده اند. مزارها در ميان رويش علفهاي هرز و آبگيرهاي كوچك و بزرگ قرار دارند. تعدادي از مزارها كه هنوز قابل تشخيص هستند متعلق به شهيداني است كه خانواده هايشان در انزلي بوده اند.
تعدادي مزار بي نام و نشان هست كه به احتمال قوي خانواده هايشان در شهرهاي ديگر هستند و از مزار فرزندانشان خبر ندارند. آن چنان كه عكس ها نشان مي دهد تعدادي گور جمعي هم در اين گورستان وجود دارد. به همين دليل نمي توان گفت كه به واقع چند شهيد در اين گورستان دفن شده اند.
سنگ مزار مجاهد شهید الیاس نوروزی |
سنگ مزار مجاهد شهید عزت الله سلیمانی |
سنگ مزار مجاهد شهید فرید هندیجانی |
سنگ مزار مجاهد شهید غلامرضا شهربانی |
سنگ مزار مجاهد شهید خسرو دانش |
سنگ مزار مجاهد شهید سیدعلی نسب |
سنگ مزار مجاهد شهید سیدهادی کیا |
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
0 نظرات:
ارسال یک نظر