محل تولد: آباده
شغل: دبیر فیزیک
سن: ۳۶
تحصیلات: لیسانس
محل شهادت: شیراز
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
فاطمه زارعی در آباده شیراز متولد شد و تحصیلات خود را در رشته فیزیک ادامه داد. پس از گرفتن لیسانس در این رشته از دانشگاه شیراز به عنوان دبیر دبیرستانهای شیراز به کار مشغول شد.
فاطمه قهرمان با وجود داشتن دو کودک خردسال با پشتکار و علاقه بسیار هم به تدریس میپرداخت هم یکی از فعالترین مسئولان کانون معلمان شیراز بود. خصائل برجسته انقلابی و مردمی او باعث شد که بهعنوان کاندیدای مجاهدین در اولین دور انتخابات مجلس شورا بعد از انقلاب ضدسلطنتی در شیراز معرفی شود چیزی که البته مورد پسند ارتجاع زنستیز نبود و با تقلبهای گسترده و کارشکنیهای بسیار مانع ورود او به مجلس شد.
عاقبت مبارزه سیاسی با ارتجاع در ۳۰خرداد۶۰ به سرفصل تعیین تکلیف خود رسید. در روزهای پایانی این سرفصل، تظاهرات اعتراضی گستردهیی در شهرهای مختلف نسبت به کشتار مجاهدین بهراه افتاد. یکی از این تظاهرات اعتراضی در روز ۲۷خرداد در شیراز بود. در این روز تعداد زیادی از خواهران و مادران مجاهد در بازار وکیل شیراز گرد آمدند تا نسبت به برخوردهای ضد انقلابی ایادی رژیم در مورد فرزندان مجاهدشان اعتراض نمایند. فاطمه یکی از مسئولان و سازماندهندگان این تظاهرات بزرگ بود. مزدوران رژیم که از قبل فاطمه را میشناختند و از نقش فعال او در بهراه انداختن تظاهرات آگاه بودند او را شناسایی کرده و در همانجا دستگیر میکنند. ورود به زندان همزمان با شروع مبارزه مقاومت انقلابی علیه ارتجاع بود. بههمین خاطر فاطمه به زیر وحشیانهترین شکنجهها برده میشود. اما او با مقاومت در برابر همه وحشیگریها موفق میشود یکی از تابناکترین مقاومتها را در برابر شکنجهگران عرضه کند.
در گزارشی درباره شکنجههای فاطمه آمده است:
« بر اثر شکنجهها وضعیت جسمی فاطمه به شدت وخیم شده بود او را آنچنان زده بودند که دچار بیماریهای عفونی شد هو برای این که کسی به او رسیدگی نکند در سلولی تنها و جدا نگهداریاش میکردند و به کسی اجازه نمیدادند به سراغ او برود».
دژخیمان که از شکنجهها نتیجهای نگرفتند تصمیم میگیرند با سواستفاده از عواطف مادری، او را به تسلیم وادارند. غافل از عزم جزم زن مجاهد خلق که در راه خدا و خلق هرگز ضعف و سستی به خود راه نمیدهد.
در نوشتهی یکی از همبندان فاطمه آمده است:
«پاسداران تلاش میکردند با آوردن بچههای فاطمه به ملاقات، مقاومت او را در هم بشکنند اما هر بار حسرت این را به دل دژخیمان میگذاشت. صحنه دیدار فاطمه با دو کودک خردسالش به نامهای شورا و مسرور که آن روزها هر کدام ۳ ـ ۴ساله بودند به راستی آموزنده بود. صحنه زیبایی از عشق پاک مادرانه، آن هم در حالی که به شدت شکنجه شده بود و تنش از تازیانههای دژخیمان مجروح بود».
یکی دیگر از زندانیان همبند او درباره فعالیتهای فاطمه در داخل زندان نوشته است: «کار فاطمه در زندان جز کمک به دیگران برای مقاومت در زیر شکنجه و پایداری در برابر فشارها نبود. او در سختترین شرایط دو چیز را فراموش نمیکرد. یکی رابطه با دیگر زندانیان و دیگری مطالعه کردن و پیگیری مسائل سیاسی و ایدئولوژیک. او با همه زندانیان مقاوم رابطه داشت و جزو کادر تشکیلاتی زندان بود. به زندانیان جدید روحیه میداد و در مورد آنان به شدت احساس مسئولیت میکرد. به قدری با روحیه و سرزنده بود که به زندانی جدید هم میفهمید با چه کسی طرف است و به او اعتماد میکرد».
در نوشته دیگری از زندان شیراز آمده است:
ما همگی وقتی جدیت و پاکبازی فاطمه را در امر مبارزه میدیدیم به راستی درس میگرفتیم و افقهای جدیدی بر ایمان ما گشوده میشد. تمامی کسانی که فاطمه در آن ایام دیده بودند این سوال را از خود میکردند که این همه پاکبازی صادقانه از کجا مایه میگیرد؟ تا این که یکبار خواهری را برای بازجویی بردند، وقتی برگشت خبر داد که رژیم میخواهد سلسله خبرهای مخدوشی درباره برادر مسعود بین زندانیان پخش کند و با انتشار این خبرها روحیه رزمنده و مقاوم بچهها را در هم بشکند. فاطمه ناگهان مانند شیر خروشید و هوشیارتر از همیشه بچهها را جمع کرد و گفت: «هدف رژیم از این تبلیغات خود مسعود نیست، چون دستش به او نمیرسد، هدف دشمن این است که ما را از مسعود جدا کند. این موضوع قبل از هر چیز برای ما آزمایشی است که خود را در مقابل دشمن بیازمایی که تا کجا به مسعود ایمان داریم».
بعد از این حادثه فهمیدم که فاطمه چه رابطه عمیقی با رهبری مقاومت دارد و ریشه آن استواری او نیز در همین نکته نهفته بود.
اکنون به سال۶۷ رسیدیم. با آغاز قتلعام سیاه، ملاقات فاطمه نیز قطع میشود دژخیمان از پذیرش هرگونه لباس و خوراک و پول برای او خودداری میکنند و در پاسخ مراجعه مکرر خانوادهاش به آنها میگویند: «به ما مربوط نیست چنین کسی در اینجا زندانی نیست و خبری هم نداریم». در برابر اصرار آنها گفته میشود به دادستانی مراجعه کنند این وضعیت تا آذر ماه۶۷ ادامه مییابد و در ۱۳آذر ۶۷ مشخص میشود که فاطمه قهرمان نیز در شمار قتلعام شدگان میباشد. در مراجعه به گورستان، کارکنان آنجا میگویند فاطمه را بههمراه ۳۰۰مجاهد دیگر اعدام کردهاند.
پیش از او خواهرش فتانه زارعی نیز در سال۶۱ توسط رژیم خمینی اعدام شده بود.
0 نظرات:
ارسال یک نظر