سید غلامحسین هاشمیان در سال۱۳۳۵ در شهر قزوین در خانوادهای زحمتکش و مذهبی بدنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در قزوین به پایان برد و همراه با تحصیلات دوره متوسطه با مسائل سیاسی آشنا شد و فعالیت علیه رژیم شاه را آغاز کرد. بهطوریکه چندین بار توسط مدیر مزدور دبیرستان به وی هشدار داده شد. سرانجام در همین رابطه او را از دبیرستان اخراج کردند و او به دبیرستان دیگری منتقل شد که در آنجا هم دست از مبارزه برعلیه شاه برنداشت و با همکاری دوستانش گروههای کوچک و فعالی را شکل دادند و علاوه بر مطالعات سیاسی به پخش اطلاعیهها و شب نامههایی علیه شاه خائن اقدام کردند.
بهدنبال این فعالیتها غلامحسین در سال۵۴ به اتفاق چندین نفر از همرزمانش توسط ساواک دستگیر شد. وی بهمدت ۵روز در شهربانی قزوین زیر شکنجه قرار داشت و سپس به زندان کمیته مشترک منتقل و به مدت ۹ماه زیر بازجویی و شکنجه قرار داشت، در حالیکه خانواده وی از این مسأله اطلاعی نداشتند و ساواک آنها را سر میدواند.
غلامحسین بهدلیل شکنجههای سنگین بهشدت لاغر شده و دچار بیماریهای کلیوی و داخلی گردید که تا آخر عمرش از آن رنج میبرد.
غلامحسین دلیر که سرفرازانه از این مرحله عبور کرده بود در بیداگاه نظامی شاه به ۱۵سال زندان محکوم شد.
ورود وی به زندان مقارن بود با آشکار شدن ضربه خیانت بار اپورتونیستهای چپنما به سازمان.
غلامحسین در صف مجاهدین در مقابل هجوم و فشارهای همزمان رژیم و اپورتونیستها و مرتجعین راست با آموزشهایی که از سازمان گرفت، ایستادگی کرد، و در اعتصاب ۳۳ روزه زندانیان مجاهد و مبارز شرکت نمود. وی در جریان همین آموزشها و مرزبندیها تبدیل به یک مسئول همهجانبه شد.
در سال۵۷ همزمان با خروش خلق قهرمان به همراه سایر مجاهدین از زندان آزاد گردید.
غلامحسین بعد از پیروزی انقلاب در صفوف مجاهدین خلق فعالیت سیاسی خود را ادامه داد. مدتی در نهاد روستا کار میکرد. محبوبیت زیادی در میان روستاییان پیدا کرده بود و مواضع سازمان را در میان آنها تبلیغ و ترویج میکرد، بهطوریکه بهمین دلیل ایادی ارتجاع به او حساسیت عجیبی نشان میدادند و یکبار هم اوایل پیروزی انقلاب توسط ژ۳ بهدستان ارتجاع دستگیر گردید.
به واسطه همین عملکردها و افشاگریهای غلامحسین و نفوذی که در اقشار مختلف جامعه پیدا کرده بود، آخوند باریکبین امام جمعه خمینی در قزوین غلامحسین را باعث انحراف جوانهای قزوین از مکتب امام دجالش و روی آوری آنها به مجاهدین میدانست.
این آخوند خمینیصفت میگفت اگر غلامحسین توبه کند نه تنها خانواده او بلکه بسیاری از جوانهای این شهر هم از مجاهدین جدا میشوند.
اما غلامحسین در رابطه با اباطیل نماینده خمینی خائن میگفت: «من هر چه دارم از مجاهدین گرفتهام و من بهصورت یک فرد نمیتوانم در مردم اثر بگذارم، بلکه این جریان مجاهدین است که هر روز بهخاطر اصولی بودن مواضعش در مقابل ارتجاع گستردهتر میشود و مردم و جوانان را جذب میکند».
آخرین مسئولیت او در جمع شورای منطقه بازارچه آقا کبیر قزوین بود که در ارتباط با سازمان قرار داشتند.
مزدوران خمینی قبل و بعد از ۳۰خرداد ۴بار برای دستگیری غلامحسین به منزل وی حملهور شدند. عاقبت روز ۲۱مهر ۱۳۶۰ وی را در باغهای اطراف قزوین دستگیر و به زندان منتقل کردند و بلافاصله زیر بازجویی و شکنجه بردند.
غلامحسین مدت ۲۰روز در زندان بهسر برد و در این ۲۰روز با ایمان و پایداری و روحیه پرشورش اثرات زیادی روی سایر زندانیان گذاشت.
سرانجام غلامحسین قهرمان را در ۱۱روز آبان به همراه ۱۰تن از برادران مجاهدش در جنگل قزوین به جوخه اعدام سپردند.
یکی از پاسداران خمینی، پس از تماشای صحنه اعدام این ۱۰مجاهد خلق، آنچنان تحت تأثیر شعارها و صحنه شورانگیزی که هنگام اعدام خلق کردند قرار گرفت، که همان شب لباس پاسداری خود را در آورد و از صفوف مزدوران جنایتکار خمینی جدا شد.
دو برادر غلامحسین بهنامهای حبیب و مجبتی هاشمیان از شهدای مجاهد خلق هستند و مادر هاشمیان (مادر مجاهد مهین کیهانی) با فدا کردن سه فرزندش در راه آزادی مردم ایران در میان درد و رنج و فشار بسیار جان به جان آفرین تسلیم کرد و به فرزندان مجاهدش پیوست.
0 نظرات:
ارسال یک نظر