محل تولد: بابلسر
سن: ۲۲
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: بابل
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
با یاد و نام مجاهد شهید سید رضا حجازی؛ فرزند راستین بابلسر، جوانی برآمده از رنج و محرومیت که در مسیر آگاهی، عدالتخواهی و مبارزه برای آزادی مردمش، شجاعانه تا آخرین دم ایستاد.
سید رضا در سال ۱۳۴۵ در خانوادهای محروم در بابلسر چشم به جهان گشود. هنوز دو ساله نشده بود که پدر و مادرش را از دست داد و رشد و تحصیلش را زیر سایهٔ محبت و مسئولیتپذیری برادر بزرگتر سپری کرد. از کودکی رنج و بیعدالتی را لمس کرده بود و همین روح حساس و دردآشنا او را از ۱۲سالگی به صفوف قیام ضدسلطنتی کشاند؛ در کنار برادر بزرگترش در تظاهرات حضور داشت و همانجا فهمید که سرچشمهٔ فقر و محرومیت مردم، استبداد است.
پس از پیروزی انقلاب، با توجه به اینکه برادرانش هوادار سازمان مجاهدین خلق شده بودند، او نیز در فضای هواداری قرار گرفت و بهتدریج با آرمان آزادی و عدالت سازمان پیوند خورد. حضور چماقداران و حملات وحشیانه به تجمعات هواداران در محله و مدرسه، او را بیشازپیش بیدار کرد؛ تنها ۱۴ سال داشت که در دفاع از میلیشیاها در مقابل چماقداران رژیم، جسورانه میایستاد و بارها زخمی و مصدوم به خانه بازمیگشت.
پس از سرکوب خونین ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و موج دستگیریها، هرچند ارتباط تشکیلاتی نداشت، اما قلبش لبریز از خشم نسبت به حکومت ضدبشری خمینی بود. پس از اخذ دیپلم، با اجباری شدن سربازی مواجه شد؛ اما حاضر نبود ابزاری در خدمت جنگ ضدمیهنی رژیم شود. هنگامی که فهمید برادرش راهی مرز میشود تا خود را به مجاهدین برساند، او نیز با ایمان و شجاعت تصمیم گرفت همین مسیر را برود.
در سال ۱۳۶۶ توانست ارتباط خود با سازمان را برقرار کند و مأموریت یافت ارتباط هوادارانی را که قصد پیوستن به ارتش آزادیبخش داشتند، سازماندهی کند. این مأموریت را با شور و انرژی خیرهکننده انجام میداد و مشتاقانه منتظر روزی بود که خودش نیز به قرارگاههای ارتش آزادیبخش برسد.
او همراه با گروهی از هواداران برای خروج از مرز راهی جنوب شرق شد، اما پاسداران رژیم که مسیر آنها را ردیابی کرده بودند، در بم آنها را دستگیر کردند. رضا به زندان بابل منتقل شد، اما با هوشیاری بسیار مسئولان زندان را فریب داد و بهسرعت آزاد شد. هنوز از اسارت رها نشده، بار دیگر برای پیوستن به ارتش آزادیبخش تلاش کرد، اما اینبار نیز در میانهٔ راه محاصره شد و دوباره به زندان بابل منتقل گردید.
در زندان، زیر ضربات وحشیانهترین شکنجهها، با قامتی استوار از آرمان و نام سازمان دفاع کرد و هر لحظه عظمت روح یک مجاهد خلق را به رخ جلادان کشید.
سرانجام در تابستان ۱۳۶۷، هنگامی که خمینی ملعون فرمان قتلعام زندانیان سرموضع را صادر کرد، سید رضا حجازی نیز در برابر هیأت مرگ بر سر موضع مقدس خود ایستاد. او همراه با دیگر مجاهدین سرفراز، از جمله شهیدان مهدی روحاللهزاده و محمدعلی رامش، سرفرازانه سربدار شد و به کاروان جاودان شهدای مجاهد خلق پیوست.
نامش روشن، راهش پررهرو، و یادش جاودان باد

0 نظرات:
ارسال یک نظر