محل تولد: کرمانشاه
شغل: سیم پیچی آرمیچر
سن: ۲۵
تحصیلات: دبیرستان
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
با یاد مجاهد شهید علیاصغر رادمنشیان (رادمنش)؛ جوانی از دیار کرمانشاه که از نخستین سالهای نوجوانی، شرارههای مقاومت در نگاهش موج میزد و روحش هرگز در قفس هیچ استبدادی آرام نمیگرفت.
اصغر رادمنش، متولد ۱۳۴۲، در همان سالهای دبیرستان راه خود را شناخت؛ راهی که با شعارنویسیهای شبانه علیه دیکتاتوری شاه آغاز شد و با گامنهادن در مسیر مبارزه سازمانیافته همراه با مجاهدین خلق عمق و معنا یافت. پس از پیروزی قیام ۵۷، به انجمن جوانان هوادار مجاهدین پیوست و در کوچهپسکوچههای کرمانشاه و شهرهای اطراف، پیام آزادیخواهی و برابری را به مردم میرساند؛ پیامی که با صدایی رسا، خستگیناپذیر و پرشور از او جاری میشد.
اما تابستان ۱۳۶۰، فصلی دیگر بود؛ فصلی که با موج دستگیریها، اصغر را نیز در کام تیرهچالهای رژیم بلعید. او سه سال در زندان ماند؛ سالهایی سراسر شکنجه، فشار و محرومیت، اما هیچ شکنجهای نتوانست شعله امید و جسارت را در وجودش خاموش کند. پس از آزادی، همچون رود خروشان دوباره به مسیر مبارزه بازگشت.
با دوستان نزدیکش، از جمله اکبر بیژنی و شماری از یاران همبندی، تصمیم گرفت خود را به صفوف مجاهدین خلق برساند تا مبارزهاش را در سطحی بالاتر ادامه دهد. اما سال ۱۳۶۶، در چابهار، هنگام حرکت دستگیر شد. باز هم شکنجه، باز هم مقاومت. پس از مدتی به زندان گوهردشت منتقل شد؛ همان زندانی که در تابستان خونین ۱۳۶۷، به قتلگاه هزاران مجاهد خلق شهید تبدیل شد.
در آن روزها که مرگ در راهروهای گوهردشت میچرخید، اصغر رادمنش با قامتی آراسته به ایمان، امید و پایداری، راهی را انتخاب کرد که همه زندگیاش مقدمه آن بود. او آخرین قدم خود را با سربداری پرافتخار برداشت و در کنار یاران مقاومش، نام خود را در دفتر سرخفام شهیدان قتلعام ۶۷ حک کرد.
اصغر فقط یک مبارز نبود؛ یاری بود پرنشاط، مهربان، شوخطبع و گرمدل. حتی در تاریکترین روزهای زندان، با لبخند و روحیهاش به دلهای خسته جان تازه میبخشید. او همواره چراغ امید بود؛ چراغی که امروز نیز در خاطر یارانش و در تاریخ مبارزه آزادیبخش مردم ایران میدرخشد.
یادش زنده، راهش مانا، و لبخند همیشگیاش همچنان بر پیشانی مقاومت حکشده است.

0 نظرات:
ارسال یک نظر