علی اصغر غلامی سال ۱۳۳۵در قائمشهر متولد شد، او به همراه سایر اعضای خانوادهاش با شرکت در تظاهرات علیه رژیم شاه با سازمان آشنا شد. بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در بهمن ۱۳۵۷ که آرمان آزادیخواهانه خود را در سازمان جستجو میکرد در زمره هواداران فعال سازمان، همواره در همهٴ گردهماییها و میتینگها شرکت داشت. علی اصغر بعد از ۳۰خرداد ۱۳۶۰در حالی که در پادگان جمشیدیه تهران در حال انجام خدمت سربازی بود، با چند تن دیگر از دوستانش که هوادار مجاهدین بودند دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. او بعد از تحمل شکنجه و بازجویی به ۱۰سال زندان محکوم گردید.
یکی از دوستانش در خاطرهای از او مینویسد:
«... در سال ۱۳۶۱در سلول ۲۳واحد ۱قزلحصار هم سلول بودم، او همچنان مقاوم و استوار بر سر اصول و ارزشهایی که از سازمان فراگرفته بود به پایداری خود ادامه میداد. او بهطور خاص در حل مشکلات همزنجیرانش همواره پیشقدم بود .
مجاهد شهیدعلیاصغر غلامی بخش عمدهٌ دوران ۷سالهٌ زندانش را در سلولهای انفرادی و تنبیهی گذراند. تا ۳ماه بعد از دستگیری هیچ ملاقاتی به او نداده بودند. آنقدر شکنجه شده بود که نمیتوانست راه برود. پاهایش بهشدت آسیب دیده و یک دستش هم شکسته بود. همیشه قبل از ملاقات او را روی صندلی مینشاندند، تا ملاقاتکنندگانش متوجه وضعیت او نشوند. طی سال۶۱ در زندان قوچان کمدهایی درست کرده بودند که فقط از قسمت بالای آن روزنهیی برای نور و هوا وجود داشت و اصغر را ماهها در این سلولها نگهداشتند. یکی از نزدیکانش در ملاقات به او گفته بود، توبه کن تا بتوانی از زندان بیرون بیایی! علیاصغر سخت برآشفته و گفته بود: «من شرفم را نمیفروشم! و محال است ذرهیی کوتاه بیایم»
عوامل رژیم با ترفندهایی نزدیکانش را متقاعد کرده بودند که به اصغر بگویند، سازمان خط توبهٌ تاکتیکی داده است تا آزاد شود و اگر مجاهد خلق هستی باید اجرا کنی! علیاصغر قهرمان با خشم پاسخ داده بود: «کسی که این کار را بکند مجاهد خلق نیست! و مطمئن باشید که سازمان چنین چیزی نگفته است. هر مجاهدی چه در زندان و چه در بیرون این را تشخیص میدهد که سازمان این توصیه را نکرده و نخواهد کرد و شما نباید گول رژیم را بخورید»
علی اصغر که از خانواده مجاهد پرور غلامی بود، و تعدادی از برادران و خواهران خودش را در این مسیر فدا کرده بود، همواره در زندان در برخورد با بازجوها و پاسداران مهاجم بود و نه تنها بیمی از آنها نداشت بلکه همیشه در پیشاپیش حرکتهای اعتصابی و اعتراضی نقش تعیین کننده داشت و الهامبخش دیگر همزنجیرانش برای مقاومت هرچه بیشتر بود.
از خرداد سال۶۷ ملاقاتش را قطع کردند. آخرین ملاقاتش اواخر تیرماه بود. در همان فرصت یادداشتی را که خطاب به مسعود رجوی رهبر مقاومت نوشته بود بهعنوان آخرین پیام و وصیتنامه به مادرش داده و تأکید کرده بود که آن را به سازمان مجاهدین برساند.
مجاهد شهیدعلیاصغر غلامی بخش عمدهٌ دوران ۷سالهٌ زندانش را در سلولهای انفرادی و تنبیهی گذراند. تا ۳ماه بعد از دستگیری هیچ ملاقاتی به او نداده بودند. آنقدر شکنجه شده بود که نمیتوانست راه برود. پاهایش بهشدت آسیب دیده و یک دستش هم شکسته بود. همیشه قبل از ملاقات او را روی صندلی مینشاندند، تا ملاقاتکنندگانش متوجه وضعیت او نشوند. طی سال۶۱ در زندان قوچان کمدهایی درست کرده بودند که فقط از قسمت بالای آن روزنهیی برای نور و هوا وجود داشت و اصغر را ماهها در این سلولها نگهداشتند. یکی از نزدیکانش در ملاقات به او گفته بود، توبه کن تا بتوانی از زندان بیرون بیایی! علیاصغر سخت برآشفته و گفته بود: «من شرفم را نمیفروشم! و محال است ذرهیی کوتاه بیایم»
عوامل رژیم با ترفندهایی نزدیکانش را متقاعد کرده بودند که به اصغر بگویند، سازمان خط توبهٌ تاکتیکی داده است تا آزاد شود و اگر مجاهد خلق هستی باید اجرا کنی! علیاصغر قهرمان با خشم پاسخ داده بود: «کسی که این کار را بکند مجاهد خلق نیست! و مطمئن باشید که سازمان چنین چیزی نگفته است. هر مجاهدی چه در زندان و چه در بیرون این را تشخیص میدهد که سازمان این توصیه را نکرده و نخواهد کرد و شما نباید گول رژیم را بخورید»
علی اصغر که از خانواده مجاهد پرور غلامی بود، و تعدادی از برادران و خواهران خودش را در این مسیر فدا کرده بود، همواره در زندان در برخورد با بازجوها و پاسداران مهاجم بود و نه تنها بیمی از آنها نداشت بلکه همیشه در پیشاپیش حرکتهای اعتصابی و اعتراضی نقش تعیین کننده داشت و الهامبخش دیگر همزنجیرانش برای مقاومت هرچه بیشتر بود.
از خرداد سال۶۷ ملاقاتش را قطع کردند. آخرین ملاقاتش اواخر تیرماه بود. در همان فرصت یادداشتی را که خطاب به مسعود رجوی رهبر مقاومت نوشته بود بهعنوان آخرین پیام و وصیتنامه به مادرش داده و تأکید کرده بود که آن را به سازمان مجاهدین برساند.
با تمام وجود سلام بر عزم و اراده آهنینت ای رها شده
سلام بر دستهای نیرومندت که میفشارند
سلام بر گامهای نیرومندت که میفشارند
سلام بر گامهای استوارت که در مینوردند
سلام بر چشمان نافذت که میشکافند و سلام بر قلب گرمت که از عشق سرشار است و سلام بر تمام وجودت ای مجاهد مهاجر
با من حف بزن از اندیشههایت بگو که هر چه بگویی مرا در آن بهرههای فراوان است
از اندیشههایت بگو که هر چه بگویی مرا در آن بهرههای فراوان میباشد
البته از تو زیاد شنیدم اما خالص و پاک نبودهاند...
در اینجا هر چیز که بر یاد تو باشد در زنجیر است، جهلشان جاودان که یاد تو در قلبها جای دارد حتی اگر قلبها را برای راندن تو سوراخ کنند یاد تو را ابدی ساختهاند.
سلام بر شهادت ـ علیاصغر غلامی
در سال ۶۷پس از اینکه خبر شهادت علی به خانوادهاش رسید، آنها عکس بزرگ شده او را در قاب زیبایی بر طاقچه بلند خانه نصب کردند و برایش مراسم سوگواری بزرگی گرفتند. در این مراسم همه از علی و مهربانیهایش میگفتند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر