«خاوران» گورستانی است كه اكنون نه تنها براي بسياری از خانواده شهيدان، كه شهرتي جهاني يافته است. نام اين گورستان، كه در گذشته نه چندان معروف بود، اكنون براي كليه سازمانهای مبارزه شناخته شده است و اغلب سازمانهای حقوق بشری در سطح جهانی با اين نام آشنا هستند. همگان مي دانند با محل دفن شهيداني روبه رو هستند كه اغلب نامی ندارند و در يك گور بی نام و يا به صورت جمعی دفن شده اند.
با وجود اين كه اطلاعات ما از شهيدان مشخص مدفون در اين گورستان بسيار اندك است اما «خاوران» آن چنان جايگاهی يافته است كه بي گمان به بخشی از هويت ملی ما تبديل شده است.
اين گورستان در 20كيلومتری جنوب شرق تهران، در نزديكي شهرك خاورشهر قرار دارد و قبل از انقلاب ضدسلطنتی محل دفن متوفيان غير مسلمان بود. در فرهنگ ارتجاع حاكم به اين گورستان «كفرآباد» مي گفتند.
بعد از سال 1360 و ازدياد بي حساب اعدامها اين گورستان نيز براي دفن شهيدان مورد استفاده قرار گرفت. علاوه بر شهيدان گروههای غير مذهبی، بسياری كسان كه يا در درگيری های خيابانی كشته و يا به صورت مخفيانه اعدام، و يا در زير شكنجه به شهادت می رسيدند به اين گورستان منتقل شده و به صورت مخفی و عمدتا بدون هيچ نام و نشانی دفن مي شدند. هم از اين رو خاوران دو ويژگي بارز دارد كه آن را از ساير گورستانها متمايز مي كند. اول اين كه در خاوران هرچه هست گور است و گور. گورهای فردی و جمعی. اما بدون سنگي بر آنها و بدون اين كه نامی مشخص باشد. به غير از معدودی از گورها همه گورها بی نام و نشان هستند. دوم اين كه محوطه اين گورستان هيچ گونه معماری و ساماندهي خاصي ندارد. خيابان كشي ندارد و هيچ نظمی بر گورها حاكم نيست. البته در سالهای اخير براثر بالا رفتن تردد خانواده های شهيدان تا حدودي خيابان كشی شده است.
به اين ترتيب خاوران براي مدتهای متمادی يك گورستان مخفي و ناشناخته بود. تا اين كه بالاخره بعد از قتل عام 67 برخی خانواده ها كه با گورستان آشنايی داشتند و برای تجديد عهد با فرزندان خود به خاوران می رفتند متوجه تغييرات مشكوكی در خاكهای اطراف می شوند. يك گروه از آنان تصميم به جستجوی بيشتر مي گيرد.
يكي از اعضاي همين گروه نقل كرده است: «تپه مانندی از خاک تازه توجه ما را جلب کرد. من کمی خاک را عقب زدم و خیلی زود به یک پا برخوردم. هیجان زده و ترسناک خاکها را پس زدیم و تا روی سینه هیچ نشانهای از علت مرگ مثل تیریاران پیدا نکردیم. به سر که رسیدیم صورت را کاملا کبود یافتیم که تازه فهمیدیم بچهها دار زده شدهاند. به همین ترتیب چهار بدن درهم پیچیده شده را یافتیم که سومی کفن پوش بود و روی چشمهایش پنبه گذاشته بودند. بقیه لباس عادی به تن داشتند. من سر یکی از آنها را با دستم بالا آوردم و مرد جوان همراه ما چندین عکس گرفت. متاسفانه در همین زمان یک پاترول پاسداران وارد شد، که ما ناچار به پراکنده شدن شدیم. حدود ساعت هشت بود» عكسهايی از اين گور جمعي منتشر مي شود. اما متاسفانه بازتاب چندانی نمی يابند. سياست مماشات دولتهای غربي مانع از انعكاس گسترده اين اخبار هول انگيز مي شود.
يادآوری مي كنيم كه اين عكس شهيدی كه از زير خاك بيرون آورده شده و در يك گور جمعی قرار داشت متعلق به مجاهد شهيد يوسف هيبدی بود. اين كارگر شريف مسجد سليمانی بعد از دستگيری به تهران منتقل مي شود و بعد از سالها در زندان بودن عاقبت سر به دار مي سپرد. اين عكس يوسف هيبدی بعد از انتشار گسترده آن در نشريات مقاومت، توسط خانواده اش شناخته مي شود. آنها عكس شخصی او را براي مقاومت ارسال مي كنند و به اين ترتيب يك شهيد والامقام گمنام از ميان انبوه شهيدان باز شناسايی مي شود.
شايان يادآوري است كه از اوائل مرداد 1367 كه به فتوای جنايتكارانه خميني و با احكام اعدام توسط رئيسی، نيری، پورمحمدی و اشراقی، بزرگترين جنايت عليه بشريت بعد از جنگ جهانی دوم در زندانهای خميني، شروع شد. اخباری كه از داخل ايران، به مقاومت میرسيد، بسيار نگران كننده بود. بنابراين رهبر مقاومت، آقای مسعود رجوی در سوم شهريور 67، يعني درست در زماني كه هنوز قتل عامها ادامه داشت، تلگرامی به عنوان مسئول شورای ملي مقاومت به پرزدوكوئيلار، دبيركل وقت سازمان ملل متحد، ارسال كرد. در اين اطلاعيه آمده است: «آقاي دبيركل؛ ديكتاتوری قرون وسطايی خمينی كه سوابق ننگين آن در نقض حقوق بشر و شكنجه و تيرباران مستمر بر هيچكس پوشيده نيست، اخيراً با سوءاستفاده از توجه افكار عمومي به مذاكرات صلح و از آنجا كه به گفتهی شخص خميني صلح را براي تماميت رژيمش "زهر كشنده" تلقی ميكند به دستگيریهای انبوه و اعدام گسترده زندانيان سياسی مبادرت ورزيده است. در ايام اخير مسئولان اين رژيم به كرّات از ضرورت اعدام بدون محاكمه هواداران مقاومت عادلانه مردم ايران براي صلح و آزادی علناً و رسماً سخن گفتهاند». در اين اطلاعيه ضمن اشاره به اخبار رسيده درباره نقل و انتقال زندانيان و قطع ملاقات آنها از دبير كل سازمان ملل خواسته شده تا هرچه سريعتر هيأتی براي رسيدگی به وضعيت زندانيان و بازديد از زندانها، جهت «ممانعت از روند شتابان كشتارها»، تعيين كند.
بالاخره در سال1375 با كشف يك گور جمعي در خاوران ناگهان نام آن برسر زبانها افتاد. جريان از اين قرار بود كه كارگران يك شركت راه سازی به نام آوند در حين كار با يك گور جمعي مواجه مي شوند. گوری كه اجساد بيشماری از شهيدان قتل عام سال1367 را در خود جاي داده بود. مردم با شنيدن چنين خبری به گورستان هجوم مي برند تا شايد گم شدگان خود را در آنجا بيابند. متقابلا پاسداران دست به حمله زده و تعدادي را دستگير مي كنند.
در گزارش يكی از شاهدان عيني در اين باره آمده است: «محل دفن اجساد كسانی كه در سال1367 اعدام شدند مشخص نيست. اما خانوادههای شهيدان در پي اجساد بستگان خود بودند. بالاخره در تهران برخی از آنان متوجه می شوند كه تعدادی از اجساد را بهجاده خاوران منتقل كردهاند. من خود بهآنجا رفتم. منطقه نسبتا وسيعی كنار گورستان ارمنيها بود. بعد از تحقيقات معلوم شد شبانه با لودر چهار كانال طولاني كنده و اجساد را در آنها ريختهاند. وقتي بهآنجا رفتم، ديدم دست يكي از شهيدان از خاك بيرون مانده و حيوانات نيمي از آن را خوردهاند.
با جستجوی دقيقتر، اجسادي را پيدا كرديم كه بررويشان خاك نريخته بودند. همزمان با ما عده ديگری از خانوادهها نيز آمدند. ما خودمان برروي اجساد شهيدان خاك ريختيم و دفنشان كرديم. از آن پس روزهای پنجشنبه به آنجا می رفتيم. بعد از مدتي پاسداران متوجه شدند. يك روز بهما حمله كرده و حدود 50 نفر را دستگير كردند. بعد از آن ديگر كسی اجازه نداشت بهآنجا برود. پاسداران آنجا را با لودر صاف كردند و دورش حصار كشيدند.»
با كشف گورهای جمعی و فردی در خاوران پرده از يكی از بزرگترين جنايات رژيم برداشته شد. به طوری كه اين رسوايی بزرگ بين المللی براي رژيم آخوندی كه سعی بسيار در اختفای محل تعدادی از قتل عام شدگان داشت، هر روز دامنه گسترده تری مي يابد. از آن پس خاوران به محلي براي تجمع خانواده های شهيدان و اعتراض آنها به مقامات رژيم تبديل شد.
اين اعتراضات كه با افشاگري های مقاومت در خارج كشور همراه بود باعث شد كه قتل عام زندانيان سياسی در سال67 به عنوان يك فاجعه ملي به ثبت رسد و مسئولان و دست اندركاران آن جنايت بزرگ ضدبشری به عنوان مجرمانی قابل تعقيب شناخته شوند كه بايد در دادگاههای علني پاسخگوی جنايات خود باشند.
از آن زمان تا كنون خاوران به يك مركز تجمع و اعتراض خانواده های شهيدان تبديل شده است. رژيم هم با پاسداران سركوبگر خود به اين تجمعات حمله مي كند و با دستگيری و ضرب و شتم خانواده ها رسوايی های بيشتری را برای خود به بار مي آورد.
در اينجا شايسته است كه از مجاهد بزرگوار علي صارمی ياد كنيم. او، كه خود از بازماندگان قتل عام سال67 بود، در سال1387 در يكي از همين تجمعات سخنرانی كرد و توسط پاسداران دستگير شد. علي صارمی عاقبت در هفتم دی ماه 1389 به دار آويخته شد. او مجاهد پايداري بود كه 23سال از زندگی پر بار خود را در زندانهای شاه و شيخ به سر برد و عاقبت نيز به ياران سر به دار خود پيوست. او در يكی از آخرين پيامهايش از زندان درباره اعدام خود نوشته بود: «اگر آيين محمد و اكنون ميهن ما جز با ريختن خون من و امثال من به سامان نمي رسد پس ای طنابهاي دار مرا در بگيريد! خون من قطعا ازخون «ندا»ها و ديگر جوانان كه روزانه بر سنگفرشهای خيابان مي ريزد رنگين تر نيست و جز بر حقانيت، جسارت و افتخار ما نمی افزايد آن هم در ماه محرم و به دست شقی ترين آدمها ... ولي ترديدی نيست كه چنين احكام و تهديدهايی كمترين خللی در آماده بودن من و هموطنانم براي تحقق ايرانی آزاد به وجود نمي آورد. و به عنوان پدري كه حدود 23 سال از عمر خود را برای ازادی در اين سرزمين و رژيم قبل و رژيم كنونی در زندان به سر برده است، به لاريجانی ها و ديگر جنايتكاران اعلام مي كنم كه:
گر بدين سان زيست بايد پاك ،
من چه ناپاكم اگر ننشانم از ايمان خود چون كوه،
يادگاري برتر از بی بقای خاك
والسلام
علي صارمي زنداني سياسي گوهردشت
9ديماه 1388»
تخريب مزار شهيدان به بهانه های واهی توطئه ای برای از بين بردن آثار جرم
به موازات تجمعات اعتراضی خانواده شهيدان و گردهمايی آنها در گراميداشت عزيزان خود رژيم آخوندی نيز دست به توطئه های متعددی زده است. آخوندها دستگيریها و ضرب و شتم ها را كافی نمي بينند و در صدد براي از بين بردن آثار جنايات خود هستند. آنها به بهانه های واهی از قبيل بازسازی گورستان بارها سعي كرده اند كه گورها را، كه هريك سندی انكار ناپذير بر وقوع يك جنايت ضدبشری غير قابل توجيه هستند، از بين ببرند.
مثلا در سال 1384 مقاومت ايران طی اطلاعيه اي فاش ساخت كه: «رژيم ضدبشری آخوندي قصد دارد گورستان خاوران در شرق تهران، محل گورهای دستهجمعي شهداي قتلعام سال1367 را تحتعنوان بازسازی، به يك گورستان عادی تبديل كرده و بهاين وسيله مهمترين سند باقيمانده از كشتار 30هزار زندانی مجاهد و مبارز را از ميان ببرد». در اين اطلاعيه آمده است كه اين كار به دستور خامنه ای به احمدی نژاد، شهردار وقت تهران، ابلاغ شده است.
همچنين در دی ماه 1387 پاسداران با قسمتی از گورستان را با بولدوزر زير و رو كرده و با ريختن خاك تازه در آن محل اقدام به كاشت درخت كردند. پيش از آن نيز مأموران حكومتی گفته بودند كه تصميم دارند اين محل را به بازار ميوه تبديل كنند. اين اقدام با عكس العمل شديد خانواده شهيدان مواجه شد و آنها دست به افشاگریهای علنی بيشتري زدند. خانواده شهيدان اعلام كردند مأموران وزارت اطلاعات آخوندی علاوه بر دستگيری تعدادی از آنها به خانه های برخی شان هجوم برده و آنها را مورد اذيت و آزار قرار داده اند. خانواده ها يادآوری كرده اند كه وزارت اطلاعات از تابستان سال87 گورستان را به روی خانواده ها بسته است.
به هرحال حتی يك روز هم نبوده كه اين نبرد متوقف شده باشد. اين نبردي است بين كساني كه فرياد بی صداي شهيدان خود را نمايندگي مي كنند و رژيمي كه هيچ گاه مسئوليت جنايتهای خود را نمي پذيرد و جوابگوي هيچ كس نيست. نبردی كه تا تسليم آمران و قاتلان و دست اندركاران اين جنايت بزرگ به دست عدالت ادامه خواهد يافت.
احمد شاملو شاعر بزرگ ايران در راستاي اين نبرد خطاب به خمينی گفته است:
باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد
كه مادران سياه پوش
داغداران زيباترين فرزندان آفتاب و باد
هنوز از سجاده ها
سر نگرفته اند!
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر