طبق تعریف دانشنامه آزاد ویکی پدیا، «جنایات علیه بشریت در حقوق بینالملل عمومی به اعمال قساوتباری اطلاق میشود که بر ضدانسانها انجام میگیرد که این اعمال در قوانین بینالملل بالاترین جنایت قانونی در حق بشریت تلقی میشوند. معاهدهٴ رم توضیح میدهد، جنایات علیه بشریت شامل جنایاتی میشود که شأن انسان را کاسته و مقام و منزلت انسانی را پامال میکنند.
این مسائل گاهبهگاه و یا منفرد نیستند اما آنها یا بخشی از سیاستهای دولتی برای سرکوب و از میدان به در کردن مخالفان هستند و یا عملیاتهایی گسترده برای ددمنشی و چشمپوشی عمدی به قصد نابودی گروههای خاص میباشند. به هر حال کشتار، نابودی گروهی، شکنجه، هتک ناموس، کشتار سیاسی، نژادی و یا مذهبی و دیگر اعمال غیرانسانی که به نهایت جنایات علیه بشریت میرسند و به نوعی بخشی از تمرینات سیستماتیک گستردهیی هستند که توسط جنایتکاران تدارک و سازماندهی میشوند».
با این تلقی از جنایت علیه بشریت وقتی پرونده اعدامهای سال۶۰ یا قتلعام سبعانهی سال۶۷ را باز میکنیم در آنها از یکسو مقاومت فوق طاقت و قهرمانی نسلی شگفت را میبینیم، از دیگر سو منتهای شقاوت و جنایت را؛ شقاوت و جنایتی که تاکنون به هیچ مرجع بینالمللی و حقوقبشری پاسخگو نبوده و گاه گاه نیز جلادان و میرغضبهای خود را به صحنه میفرستد تا از «دهه مظلوم۶۰!» دفاع کنند و بگویند اگر این میزان از جنایت را انجام نمیدادند، حال نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر