این لالههای سرخ که اینجا نشستهاند یادآور حکایت آن عهد بستهاند
تقدیم میکنم به تو این هر چهار را این قاصدان صبح و طلوع و بهار را
تا نو شود به یمن مبارک پیامشان پیمان محکمی که بنا شد بنامشان دکتر سیدحسین فاطمی سال ۱۳۳۶ در شهر ساوه بهدنیا آمد. او بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه و در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد او دانشجوی سال چهارم پزشکی دانشکده افسری در تهران بود.
زندگینامه بر اساس نوشته یکی از آشنایان شهید:
حسین در سال ۵۷همراه مردم در قیام ضدسلطنتی شرکت داشت. یکبار بهنگام ورود به دانشگاه، گارد دانشگاه که جلوی درب، دانشجویان را بازرسی میکرد، لای کلاسور حسین نواری را بر ضد رژیم میبیند که حسین در لحظه نوار را بین درختهای دانشگاه پرتاب میکند، اما او را دستگیر کرده و به زندان میبرند. حسین اواخر دوران سرنگونی شاه، بعد از ۳ماه از زندان آزاد شد و در همان سالها بود که با سازمان مجاهدین آشنا شد.
در ساوه فعالیت میکرد و در توزیع نشریه و... فعال بود. او کتابخانه کوچکی در وسط شهر با چند تن از بچهها تشکیل داده بود، تا اینکه قبل از سال ۶۰چماقدارهای رژیم حمله کرده و کتابخانه را به آتش کشیدند. و او از آنجا که فرد شناخته شدهای در شهر ساوه بود بعد از ۳۰خرداد ۶۰ تحت تعقیب بود، تا اینکه در ۱۳آبان ۶۰ به هنگام ورود به کلاس درس در تهران دستگیر و به ۲سال زندان محکوم شد. بعد از گذراندن دو سال زندان هنگام آزادی توسط فردی بهنام حجت توتونچی که تواب شده بود لو داده شد و چون گفته بود که حسین اسلحه داشته مجدداً حسین زیر بازجویی و شکنجه قرار میگیرد او بعد از ۵سال که زیر بازجویی بود به ۱۵سال زندان محکوم شد. بعداً با تلاش خانواده به شهرستان منتقل شد. در سال ۶۵ دوبار به او مرخصی داده بودند بعد از ۳ماه به سازمان وصل شد و بار دوم که به مرخصی آمده بود شبانه همراه همسر و فرزند و یک خواهر وبرادرش خارج میشود تا اینکه در اردیبهشت ۶۶بعد از وصل در مرز زاهدان، چابهار دستگیر و به اوین منتقل میشود...
مادر به او میگوید کمی کوتاه بیا تا تو را به شهرستان بیاورند، در جواب گفته بود که از من مصاحبه میخواهند و من این کار را نمیکنم. من بیشخصیت و بیهویت نیستم. ضمن اینکه اینها دروغ میگویند. یکبار هم در اوین، خواهرش در ملاقات به حسین گفته بود آرزو دارم که هرچه زودتر آزاد بشوی و بیرون بیایی. بعد حسین در نامهای به او نوشته بود که برای به دست آوردن آرزو باید تلاش و کوشش کرد و نه اینکه نشست. بدینوسیله خواسته بود بفهماند که همینطوری بنشینی، چنین کاری ممکن نیست. حسین محکم واستوار بود.
زندگینامه بر اساس نوشته یکی از آشنایان شهید:
حسین در سال ۵۷همراه مردم در قیام ضدسلطنتی شرکت داشت. یکبار بهنگام ورود به دانشگاه، گارد دانشگاه که جلوی درب، دانشجویان را بازرسی میکرد، لای کلاسور حسین نواری را بر ضد رژیم میبیند که حسین در لحظه نوار را بین درختهای دانشگاه پرتاب میکند، اما او را دستگیر کرده و به زندان میبرند. حسین اواخر دوران سرنگونی شاه، بعد از ۳ماه از زندان آزاد شد و در همان سالها بود که با سازمان مجاهدین آشنا شد.
در ساوه فعالیت میکرد و در توزیع نشریه و... فعال بود. او کتابخانه کوچکی در وسط شهر با چند تن از بچهها تشکیل داده بود، تا اینکه قبل از سال ۶۰چماقدارهای رژیم حمله کرده و کتابخانه را به آتش کشیدند. و او از آنجا که فرد شناخته شدهای در شهر ساوه بود بعد از ۳۰خرداد ۶۰ تحت تعقیب بود، تا اینکه در ۱۳آبان ۶۰ به هنگام ورود به کلاس درس در تهران دستگیر و به ۲سال زندان محکوم شد. بعد از گذراندن دو سال زندان هنگام آزادی توسط فردی بهنام حجت توتونچی که تواب شده بود لو داده شد و چون گفته بود که حسین اسلحه داشته مجدداً حسین زیر بازجویی و شکنجه قرار میگیرد او بعد از ۵سال که زیر بازجویی بود به ۱۵سال زندان محکوم شد. بعداً با تلاش خانواده به شهرستان منتقل شد. در سال ۶۵ دوبار به او مرخصی داده بودند بعد از ۳ماه به سازمان وصل شد و بار دوم که به مرخصی آمده بود شبانه همراه همسر و فرزند و یک خواهر وبرادرش خارج میشود تا اینکه در اردیبهشت ۶۶بعد از وصل در مرز زاهدان، چابهار دستگیر و به اوین منتقل میشود...
مادر به او میگوید کمی کوتاه بیا تا تو را به شهرستان بیاورند، در جواب گفته بود که از من مصاحبه میخواهند و من این کار را نمیکنم. من بیشخصیت و بیهویت نیستم. ضمن اینکه اینها دروغ میگویند. یکبار هم در اوین، خواهرش در ملاقات به حسین گفته بود آرزو دارم که هرچه زودتر آزاد بشوی و بیرون بیایی. بعد حسین در نامهای به او نوشته بود که برای به دست آوردن آرزو باید تلاش و کوشش کرد و نه اینکه نشست. بدینوسیله خواسته بود بفهماند که همینطوری بنشینی، چنین کاری ممکن نیست. حسین محکم واستوار بود.
نقاشی و خطاطی یادگاری سیدحسین فاطمی |
مدت ۷سال در اوین وقزلحصار در بند ۳و ۱با مقاومت، سر سختی بهسر برد و در مقابل دشمن دجال و ضدبشر سر فرود نیاورد و سرانجام به عهد وپیمان خودش وفا کرد.
خواهرش درباره سیدحسین فاطمی مینویسد:
حسین سال چهارم پزشکی بود. در تهران درس میخواند. یکبار مادرم قبل از دستگیری به او میگوید پسرم تو که شغل بسیار خوب و با شرافتی داری، دنبال این کارها نرو. درست را تمام کن، فردا که دکتر بشوی، بهتر میتوانی به مردم کمک کنی! اما حسین در جواب میگوید: نه بدان در این جامعه، امروز دکتر به درد نمیخورد. اول باید جامعه را درست کرد که بتوان دکتر خوبی برای جامعه و مردم شد. حسین خیلی با صداقت و با گذشت و فداکار بود. او بسیار متواضع و فروتن بود. بهخصوص به افراد و فامیل بههنگام بیماری کمک میکرد. همه فامیل او را دوست داشتند و به او و همسرش احترام میگذاشتند.
دکتر سیدحسین فاطمی سال ۱۳۶۷ در جریان قتلعام سی هزار زندانی سیاسی در زندان اوین اعدام شد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
0 نظرات:
ارسال یک نظر