منصوره مصلحی سال۱۳۴۰ در خانوادهای متوسط در تهران به دنیا آمد و فرزند دوم از شش فرزند خانواده بود. او از همان ابتدا شخصیتی جدی، شجاع، سرزنده و مستحکم داشت. دختری مهربان و پر عاطفه، بسیار صمیمی و اجتماعی، با شخصیتی مستقل و مصمم. دختری آزاد با روحیه سرشار از شوق زندگی، او عاشق کوهنوردی، ورزش دو و والیبال بود.
سال آخر دبیرستان منصوره، مصادف با انقلاب ضد سلطنتی بود و در همین دوران بود که با سازمان مجاهدین آشنا شده و فعالیتهای خودش را در انجمنهای دانشآموزی آغاز کرد. او بلافاصله بعد از تحصیلات دبیرستان وارد دانشگاه تربیت معلم شد اما مسئولان دانشگاه تاب فعالیتهای اجتماعی و سیاسی منصوره را نیاوردند و بعد از چند ماه او را احضار و حکم اخراج از دانشگاه را به او دادند. منصوره بعد از دریافت حکم اخراج خود، به اتاق وزیر آموزش عالی رفته و در یک حرکت اعتراضی قوی این کار آنان را محکوم کرد.
اما روح سرکش و عصیانی منصوره در همین جا متوقف نشده و تصمیم گرفت که فعالیتهای اجتماعی خود را با رفتن در میان کارگران افزایش دهد. ابتدا در یک کارگاه توليد ظروف چینی استخدام شد و بعد از مدتی در یک کارخانه تولید دارو مشغول به کار شد. از آن به بعد در بخش کارگری سازمان مجاهدین به فعالیتهای سیاسی خود ادامه دارد.
بعد از ۳۰ خرداد به زندگی مخفی روی آورد. در تظاهرات ۵ مهر سال۶۰ به همراه میلیشیای مجاهد تصمیم گرفتند که عکس خمینی را به آتش بکشند. در این حرکت اعتراضی منصوره با شجاعت تمام مسئولیت اداره این حرکت اعتراضی را به عهده گرفت و بعد از تظاهرات نيز با مهارت خاص با وجود فضای شدید پلیسی ـ نظامی از صحنه خارج شد.
منصوره در ۱۶ بهمن ۶۰ دستگیر و زیر بازجویی و شکنجه رفت اما هرگز مرعوب بازجويان و شكنجه گران نگردید. به کسانی که با او دستگیر شده بودند پیام داد او را مسئول همه جریانات معرفی کنند تا فشار کمتری بر آنها وارد شود ولی لبهای رازدار خودش هیچ اطلاعاتی به دشمن نداد.
در سال۶۵ منصوره از زندان آزاد شد. پس از آزادی برای وصل مجدد به مجاهدین و رسیدن به اشرف تلاش خود را کرد ولی هنگام خروج از کشور توسط اطلاعات رژیم شناسایی و مجدداً دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
با دستگیری مجدد، منصوره شجاعانهتر از پیش، در برابر شکنجه و سلول انفرادی مقاومت کرد. لبهای خندان و چهره مصمم و امیدوار منصوره همیشه الهامبخش دیگر زندانیان بود.
سرانجام منصوره قهرمان مانند هزاران زندانی مجاهد سرفراز در قتلعام۶۷ سربدار شد.
سال آخر دبیرستان منصوره، مصادف با انقلاب ضد سلطنتی بود و در همین دوران بود که با سازمان مجاهدین آشنا شده و فعالیتهای خودش را در انجمنهای دانشآموزی آغاز کرد. او بلافاصله بعد از تحصیلات دبیرستان وارد دانشگاه تربیت معلم شد اما مسئولان دانشگاه تاب فعالیتهای اجتماعی و سیاسی منصوره را نیاوردند و بعد از چند ماه او را احضار و حکم اخراج از دانشگاه را به او دادند. منصوره بعد از دریافت حکم اخراج خود، به اتاق وزیر آموزش عالی رفته و در یک حرکت اعتراضی قوی این کار آنان را محکوم کرد.
اما روح سرکش و عصیانی منصوره در همین جا متوقف نشده و تصمیم گرفت که فعالیتهای اجتماعی خود را با رفتن در میان کارگران افزایش دهد. ابتدا در یک کارگاه توليد ظروف چینی استخدام شد و بعد از مدتی در یک کارخانه تولید دارو مشغول به کار شد. از آن به بعد در بخش کارگری سازمان مجاهدین به فعالیتهای سیاسی خود ادامه دارد.
بعد از ۳۰ خرداد به زندگی مخفی روی آورد. در تظاهرات ۵ مهر سال۶۰ به همراه میلیشیای مجاهد تصمیم گرفتند که عکس خمینی را به آتش بکشند. در این حرکت اعتراضی منصوره با شجاعت تمام مسئولیت اداره این حرکت اعتراضی را به عهده گرفت و بعد از تظاهرات نيز با مهارت خاص با وجود فضای شدید پلیسی ـ نظامی از صحنه خارج شد.
منصوره در ۱۶ بهمن ۶۰ دستگیر و زیر بازجویی و شکنجه رفت اما هرگز مرعوب بازجويان و شكنجه گران نگردید. به کسانی که با او دستگیر شده بودند پیام داد او را مسئول همه جریانات معرفی کنند تا فشار کمتری بر آنها وارد شود ولی لبهای رازدار خودش هیچ اطلاعاتی به دشمن نداد.
در سال۶۵ منصوره از زندان آزاد شد. پس از آزادی برای وصل مجدد به مجاهدین و رسیدن به اشرف تلاش خود را کرد ولی هنگام خروج از کشور توسط اطلاعات رژیم شناسایی و مجدداً دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.
با دستگیری مجدد، منصوره شجاعانهتر از پیش، در برابر شکنجه و سلول انفرادی مقاومت کرد. لبهای خندان و چهره مصمم و امیدوار منصوره همیشه الهامبخش دیگر زندانیان بود.
سرانجام منصوره قهرمان مانند هزاران زندانی مجاهد سرفراز در قتلعام۶۷ سربدار شد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
https://t.me/shahidanAzadai96
0 نظرات:
ارسال یک نظر