مجتبی غنیمتی سال ۱۳۳۹درتهران در یک خانواده کارگری متولد شد. پدرش نقاش ساختمان بود از اینرو برای کمک به تأمین معاش خانواده در مغازه دوچرخه سازی که پدرش در جنب خانهشان در غرب تهران باز کرده بود مشغول به کار شد. او همزمان به تحصیل نیز ادامه میداد و دیپلم خود را از دبیرستان دکترهشترودی در رشته ریاضی فیزیک گرفت. مجتبی بلافاصله پس از اخذ دیپلم در کنکور سراسری شرکت کرد در رشته طراحی صنعتی در دانشگاه صنعتی اصفهان قبول و وارد این دانشگاه شد.
ورود او به دانشگاه با پیروزی انقلاب ضد سلطنتی همزمان بود. مجتبی از سال ۱۳۵۶با سازمان آشنا شد و در فعالیتهای سیاسی علیه رژیم شاه شرکت فعال داشت. او همچنین از مجروحین قیام ضد سلطنتی در سال ۵۷بود. در روز ۱۳آبان ۱۳۵۷هنگامی که گارد ضدخلقی شاه به تجمع دانشآموزان و دانشجویان در دانشگاه تهران حملهور شد، مجتبی از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و توسط مردم به بیمارستان منتقل گردید. پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی در ارتباط با انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه صنعتی اصفهان فعالیت حرفهیی خودش را با سازمان مجاهدین آغاز کرد.
در فروردین ۱۳۵۹همزمان با ارتجاع فرهنگی و تعطیلی سیستماتیک دانشگاهها توسط رژیم مجتبی به تهران بازگشت و در بخش محلات انجمن جوانان مسلمان ۴خرداد در غرب تهران سازماندهی شد. او همچنین بهدلیل هنر خوشنویسی که از دست خط زیبایی برخوردار بود، در شعار نویسی روی پلاکاردها و تهیه کلیشه و... تمام هنر و تواناییاش را بکار میگرفت (از جمله جرمهای وی در پروندهیی که رژیم در زندان برایش تشکیل داده بود، خطاطی برای مجاهدین بود)! مجتبی همچنین در صحنه دفاع از اماکن و دفاتر سازمان در مقابل هجوم چماقداران، فعالانه شرکت داشت و در کنار دیگر خواهران و برادرانش به مقاومت و حفاظت از دفاتر سازمان میپرداخت. در یکی از رذیلانهترین حملات چماقداران و کمیتهچیهای مسلح که منجر بهشهادت مجاهد قهرمان ناصر محمدی در مقابل انجمن شیر و خورشید صورت گرفت مجتبی نیز مجروح و توسط مردم محل به بیمارستان منتقل گردید. مجتبی بعد از ۳۰خرداد به زندگی مخفی روی آورد. در شهریور سال ۱۳۶۰به هنگام اجرای قرار در خیابان تخت طاووس تهران دستگیر و به اوین منتقل و تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفت ولی با مقاومت تحسینبرانگیزش شکنجهگران را مستأصل نمود. او در بیدادگاه رژیم به ۱۰سال زندان محکوم شد که در سالهای بعد این محکومیت به ۷سال تقلیل پیدا کرد و در حقیقت در آستانه قتلعام۶۷ محکومیت وی تمام شده و در شرف آزادی بود. مجتبی در زندان در شمار مقاومین و از جمله کسانی بود که همواره زیر شکنجه قرار داشت و با پاسداران سر سازش نداشت.
در روزهایی که هیأت مرگ در زندان دستهدسته مشغول قتلعام بهترین فرزندان ایران بودند مجتبی در زندان اوین بود وقتی که از کشتار همرزمانش مطلع گردید به یکی از همزنجیرانش گفت: ”من نمیتوانم همرزمانم را تنها بگذارم..“.به همین خاطر وقتی که زندانبان کاغذی را داخل بند داد و گفت اتهام خودتان را بنویسید، مجتبی در اوج آگاهی در مقابل اتهام، کلمه مقدس مجاهدین را نوشت. آری مجتبی قهرمان که حیات واقعی را در ایستادگی بر سر آرمان آزادی مردم ایران و در راه و رسم مجاهدین میدید بر طناب دار بوسه زد و همانطور که گفته بود یارانش را تنها نگذاشت.
ورود او به دانشگاه با پیروزی انقلاب ضد سلطنتی همزمان بود. مجتبی از سال ۱۳۵۶با سازمان آشنا شد و در فعالیتهای سیاسی علیه رژیم شاه شرکت فعال داشت. او همچنین از مجروحین قیام ضد سلطنتی در سال ۵۷بود. در روز ۱۳آبان ۱۳۵۷هنگامی که گارد ضدخلقی شاه به تجمع دانشآموزان و دانشجویان در دانشگاه تهران حملهور شد، مجتبی از ناحیه دست مورد اصابت گلوله قرار گرفت و توسط مردم به بیمارستان منتقل گردید. پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی در ارتباط با انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه صنعتی اصفهان فعالیت حرفهیی خودش را با سازمان مجاهدین آغاز کرد.
در فروردین ۱۳۵۹همزمان با ارتجاع فرهنگی و تعطیلی سیستماتیک دانشگاهها توسط رژیم مجتبی به تهران بازگشت و در بخش محلات انجمن جوانان مسلمان ۴خرداد در غرب تهران سازماندهی شد. او همچنین بهدلیل هنر خوشنویسی که از دست خط زیبایی برخوردار بود، در شعار نویسی روی پلاکاردها و تهیه کلیشه و... تمام هنر و تواناییاش را بکار میگرفت (از جمله جرمهای وی در پروندهیی که رژیم در زندان برایش تشکیل داده بود، خطاطی برای مجاهدین بود)! مجتبی همچنین در صحنه دفاع از اماکن و دفاتر سازمان در مقابل هجوم چماقداران، فعالانه شرکت داشت و در کنار دیگر خواهران و برادرانش به مقاومت و حفاظت از دفاتر سازمان میپرداخت. در یکی از رذیلانهترین حملات چماقداران و کمیتهچیهای مسلح که منجر بهشهادت مجاهد قهرمان ناصر محمدی در مقابل انجمن شیر و خورشید صورت گرفت مجتبی نیز مجروح و توسط مردم محل به بیمارستان منتقل گردید. مجتبی بعد از ۳۰خرداد به زندگی مخفی روی آورد. در شهریور سال ۱۳۶۰به هنگام اجرای قرار در خیابان تخت طاووس تهران دستگیر و به اوین منتقل و تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفت ولی با مقاومت تحسینبرانگیزش شکنجهگران را مستأصل نمود. او در بیدادگاه رژیم به ۱۰سال زندان محکوم شد که در سالهای بعد این محکومیت به ۷سال تقلیل پیدا کرد و در حقیقت در آستانه قتلعام۶۷ محکومیت وی تمام شده و در شرف آزادی بود. مجتبی در زندان در شمار مقاومین و از جمله کسانی بود که همواره زیر شکنجه قرار داشت و با پاسداران سر سازش نداشت.
در روزهایی که هیأت مرگ در زندان دستهدسته مشغول قتلعام بهترین فرزندان ایران بودند مجتبی در زندان اوین بود وقتی که از کشتار همرزمانش مطلع گردید به یکی از همزنجیرانش گفت: ”من نمیتوانم همرزمانم را تنها بگذارم..“.به همین خاطر وقتی که زندانبان کاغذی را داخل بند داد و گفت اتهام خودتان را بنویسید، مجتبی در اوج آگاهی در مقابل اتهام، کلمه مقدس مجاهدین را نوشت. آری مجتبی قهرمان که حیات واقعی را در ایستادگی بر سر آرمان آزادی مردم ایران و در راه و رسم مجاهدین میدید بر طناب دار بوسه زد و همانطور که گفته بود یارانش را تنها نگذاشت.
0 نظرات:
ارسال یک نظر