محل تولد: همدان
شغل: -
سن: ۲۵
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: همدان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
معصومه میرزایی، دختر رشید و استوار همدانی، در سال ۱۳۴۲ چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر خود گذراند و موفق به دریافت دیپلم شد. روحیهی ظلمستیز و آزادیخواه معصومه، از نوجوانی در وجودش جوانه زده بود. تنها ۱۵ سال داشت که با شور انقلابی، در تظاهراتهای سال ۱۳۵۷ علیه دیکتاتوری شاه شرکت کرد.
در همان روزهای پر التهاب، از طریق برادران مجاهدش با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و با تمام وجود به آرمان آزادی و عدالت پیوست. پس از پیروزی انقلاب، بهعنوان یکی از میلیشیای فعال سازمان در همدان، در پخش و فروش نشریه مجاهد و سایر انتشارات سازمان بهصورت روزانه فعالیت میکرد. بارها و بارها توسط چماقداران و نیروهای سرکوبگر رژیم خمینی مورد ضربوشتم قرار گرفت، به زمین انداخته شد، موهایش را گرفتند و روی زمین کشیدند؛ اما هر بار با همان صلابت، چند ساعت بعد دوباره در صحنه حاضر میشد و فریاد آزادی را به گوش مردم میرساند.
در سال ۱۳۵۸، هنگامی که تعدادی اعلامیه درباره دستگیری مجاهد شهید محمدرضا سعادتی همراه داشت، توسط عوامل کمیته دستگیر و به زندان شهربانی همدان منتقل شد. در آنجا تحت ضرب و شتم شدید قرار گرفت، ولی خم به ابرو نیاورد. پدرش با وثیقهای سنگین توانست او را آزاد کند، اما دلِ معصومه در بند نبود؛ در میدان باقی ماند.
در ۱۹ خرداد ۱۳۶۰، سپاه پاسداران به خانهی آنها در تهران یورش برد و بسیاری از اعضای خانواده، از جمله خواهر و برادرانش را دستگیر کردند. معصومه با هوشیاری و کمک مادرش توانست فرار کند. پدر که نگران امنیت فرزندانش بود، خانهای در مشهد فراهم کرد و آنان را به آنجا فرستاد.
معصومه در مشهد، زندگی مخفیانه را آغاز کرد، اما در ۲۳ مهر ۱۳۶۱، مأموران پایگاه مخفیشان را شناسایی کردند. او به همراه مهناز یوسفی لویه، همسر برادرش، دستگیر شد. ابتدا به زندان وکیلآباد مشهد منتقل و در آنجا تحت شکنجه قرار گرفت. مقاومت و ایستادگی این دو مجاهد، باعث شد به زندان اوین منتقل شوند؛ جایی که معصومه بار دیگر زیر شدیدترین شکنجهها قرار گرفت و نهایتاً در یک دادگاه فرمایشی، به ۵ سال حبس محکوم شد.
چند ماه بعد، به زندان همدان منتقل شد؛ جایی که به گفتهی همبندیهایش، او نمونهی کمنظیری از ایمان و ایستادگی بود. در برابر بازجویان و خائنان، لحظهای عقبنشینی نمیکرد. بارها به سلول انفرادی برده شد، تحت فشار قرار گرفت، اما ایمانش تزلزل نیافت. نه تنها خودش تسلیم نشد، بلکه به دیگر زندانیان نیز دلگرمی و امید میداد.
در یکی از ملاقاتهایش، وقتی خانواده خواستند برایش پول بفرستند، پاسخ داد:
«نیازی به پول ندارم. هرچه میخواستید برای من هزینه کنید، بدهید به سازمان.»
او حتی با گلدوزی و بافندگی در زندان، کارهای دستی تولید میکرد و از خانواده میخواست آنها را بفروشند و درآمدش را به سازمان بدهند.
در سال ۱۳۶۶، دورهی محکومیت او به پایان رسید. اما مقامات قضایی از آزادیاش خودداری کردند. قاضی صلواتی، که کینهای دیرینه از معصومه در دل داشت، به خانوادهاش گفته بود:
«اگر امروز معصومه را آزاد کنیم، فردا با مجاهدین خواهد بود. باید آنقدر بماند تا موهایش رنگ دندانهایش شود.»
در همین دوران، معصومه نقش مهمی در فراری دادن زهرا شریفی، یکی دیگر از مجاهدین، داشت؛ وقتی که او در مرخصی قصد خروج از کشور را داشت. اما این ماجرا فاش شد و معصومه در ۲۶ تیر ۱۳۶۷ بار دیگر برای بازجویی فراخوانده شد و دیگر هرگز به بند بازنگشت.
او از آن روز تا مرداد ۶۷، در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. اما مثل همیشه، تسلیم نشد. سرانجام، در جریان قتلعام سراسری زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، این شیرزن سر موضع، همراه با هزاران یار وفادار دیگر به سازمان، سربدار شد و به شهادت رسید.
خانوادهی معصومه نیز، از خانوادههای پرافتخار شهید هستند:
برادرانش حسین و مصطفی میرزایی،
و مهناز یوسفی لویه، همسر برادرش،
همگی در قتلعام ۱۳۶۷ به شهادت رسیدند.
همچنین خواهرش خدیجه میرزایی نیز، از شهدای قهرمان سازمان در سال ۱۳۶۰ است.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

0 نظرات:
ارسال یک نظر