محمد حسین حقیقت گو سال۱۳۳۷ در تهران به دنیا آمد. او در خانوادهای متوسط و مذهبی بزرگ شده بود.
در یکی از نوشتهها درباره این مجاهد آمده است:
«زمانی که او را شناختم پدرش در قید حیات نبود، مادرش مذهبی و بسیار مؤمن بود. این خانواده دارای چهار پسر و یک دختر بود. پسر بزرگ مجاهد شهید محمد حقیقتگو سال ۶۴ در زندان اوین اعدام شده بود. آنها در خانهای واقع در یکی از خیابانهای فرعی خیابان دماوند روبهروی ایستگاه برق زندگی میکردند. حسین مجاهد آرمانخواهی بود با چهرهای صمیمی و مهربان، خوش برخورد، متین و استوار و با صلابت طوری که انسان در همان برخورد اول جذب ارزشهای مجاهدی و انسانی او میشد. در اثر فعالیتها و افشاگریهای سازمان در خارج کشور در مورد جنایتها و شرایط وحشتناک در زندانهای رژیم خمینی، رژیم دست به یک سری اقدامات در درون زندانهایش زد. درهای سلولها باز شدند و من برای اولین بار با حسین از نزدیک آشنا شدم، در همان برخورد اول جذب او شدم. حسین مجاهد مقاومی بود. در مناسبات درونی بسیار مهربان و خوش برخورد و فروتن بود ولی در مقابل دشمن و بریده مزدوران بهغایت استوار و جنگنده و بدون شکاف بود. به همین دلیل بعد از پایان دوران محکومیت رژیم او را آزاد نکرد و جزء بچههای ملی کش بود. حسین میگفت اگر کسی بخواهد از زندان بیرون برود و دنبال زندگی خودش برود حرام است. حسین از مجاهدینی بود که دژخیمان زندان روی او حساس بودند، او از مجاهدینی بود که لاجوردی جلاد او را از قزلحصار به زندان گوهردشت منتقل کرده و ۲سال در سلولهای انفرادی نگهداشته بود. آخرین بار با حسین در زندان گوهردشت از طریق لولههای مرتبط با طبقه بالا صحبت کردم. قبل از شروع قتلعامها بچههای ملی کش را برای سرکوب بیشتر به گوهردشت منتقل کردند من آن زمان همراه چند نفر دیگر از بچهها برای تنبیه به سلولهای انفرادی منتقل شده بودیم، یک روز از صدا، داد و فریاد و اعتراضاتی که از طبقه بالا به گوش میرسید متوجه شدم که تعدادی زندانی جدید به آنجا آوردهاند، بعد که با آنها تماس گرفتم متوجه شدم بچههای ملی کش اوین هستند. حسین هم جزء آنها بود. دژخیمان و شکنجهگران زندان چند روز آنها را با کابل و وسائل دیگر بهطور وحشیانهای مورد ضربوشتم قرار میدادند و گاز اشکآور به داخل بند میانداختند ولی با مقاومت جانانه آنها بعد از چند روز خسته شدند. حسین در مرداد ماه سال ۶۷در جریان قتلعام زندانیان سیاسی، در زندان گوهردشت به عهدش وفا کرده و خون پاکش را فدیه راه آزادی مردمش کرد.
در یکی از نوشتهها درباره این مجاهد آمده است:
«زمانی که او را شناختم پدرش در قید حیات نبود، مادرش مذهبی و بسیار مؤمن بود. این خانواده دارای چهار پسر و یک دختر بود. پسر بزرگ مجاهد شهید محمد حقیقتگو سال ۶۴ در زندان اوین اعدام شده بود. آنها در خانهای واقع در یکی از خیابانهای فرعی خیابان دماوند روبهروی ایستگاه برق زندگی میکردند. حسین مجاهد آرمانخواهی بود با چهرهای صمیمی و مهربان، خوش برخورد، متین و استوار و با صلابت طوری که انسان در همان برخورد اول جذب ارزشهای مجاهدی و انسانی او میشد. در اثر فعالیتها و افشاگریهای سازمان در خارج کشور در مورد جنایتها و شرایط وحشتناک در زندانهای رژیم خمینی، رژیم دست به یک سری اقدامات در درون زندانهایش زد. درهای سلولها باز شدند و من برای اولین بار با حسین از نزدیک آشنا شدم، در همان برخورد اول جذب او شدم. حسین مجاهد مقاومی بود. در مناسبات درونی بسیار مهربان و خوش برخورد و فروتن بود ولی در مقابل دشمن و بریده مزدوران بهغایت استوار و جنگنده و بدون شکاف بود. به همین دلیل بعد از پایان دوران محکومیت رژیم او را آزاد نکرد و جزء بچههای ملی کش بود. حسین میگفت اگر کسی بخواهد از زندان بیرون برود و دنبال زندگی خودش برود حرام است. حسین از مجاهدینی بود که دژخیمان زندان روی او حساس بودند، او از مجاهدینی بود که لاجوردی جلاد او را از قزلحصار به زندان گوهردشت منتقل کرده و ۲سال در سلولهای انفرادی نگهداشته بود. آخرین بار با حسین در زندان گوهردشت از طریق لولههای مرتبط با طبقه بالا صحبت کردم. قبل از شروع قتلعامها بچههای ملی کش را برای سرکوب بیشتر به گوهردشت منتقل کردند من آن زمان همراه چند نفر دیگر از بچهها برای تنبیه به سلولهای انفرادی منتقل شده بودیم، یک روز از صدا، داد و فریاد و اعتراضاتی که از طبقه بالا به گوش میرسید متوجه شدم که تعدادی زندانی جدید به آنجا آوردهاند، بعد که با آنها تماس گرفتم متوجه شدم بچههای ملی کش اوین هستند. حسین هم جزء آنها بود. دژخیمان و شکنجهگران زندان چند روز آنها را با کابل و وسائل دیگر بهطور وحشیانهای مورد ضربوشتم قرار میدادند و گاز اشکآور به داخل بند میانداختند ولی با مقاومت جانانه آنها بعد از چند روز خسته شدند. حسین در مرداد ماه سال ۶۷در جریان قتلعام زندانیان سیاسی، در زندان گوهردشت به عهدش وفا کرده و خون پاکش را فدیه راه آزادی مردمش کرد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر