محل تولد: زنجان
سن: ۲۵
تحصیلات: دبیرستان
محل شهادت: تهران - قتل عام ۶۷
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
محل زندان: زنجان
در میان هزاران ستارهای که در تابستان خونین سال ۱۳۶۷ خاموش شدند، نام مریم مهاجری، مجاهد خلق از دیار زنجان، با درخشش ویژهای در تاریخ مقاومت مردم ایران میدرخشد. بانویی که در اوج ایمان و ایستادگی، در برابر جنایتکاران ولایت فقیه زانو نزد و سرانجام در قتلعام زندانیان سیاسی سال ۶۷، سربدار شد.
آغاز راه: از زنجان تا خیابانهای انقلاب
مریم مهاجری در سال ۱۳۴۲ در شهر زنجان به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا کلاس چهارم نظری ادامه داد و از همان نوجوانی، در فضای مبارزاتی سالهای ۵۶ و ۵۷ رشد یافت. با مطالعه زندگینامههای شهدای سازمان مجاهدین خلق، از جمله بنیانگذاران شهید سعید محسن و مهدی رضایی، بذر آگاهی در دلش کاشته شد.
با شروع قیام مردم ایران علیه شاه در سال ۱۳۵۷، مریم با شور انقلابی در تظاهراتها شرکت کرد و پس از پیروزی انقلاب، در دبیرستان به عضویت هواداران سازمان درآمد.
مسیر پرفروغ یک زن مقاوم
او خیلی زود به فعالیت حرفهای در انجمن هواداران سازمان مجاهدین در زنجان پرداخت. از فروش نشریه مجاهد و افشاگری علیه ارتجاع تا روشنگری درباره اهداف سازمان، مریم مهاجری همیشه پیشقدم و پرشور بود. پس از شروع سرکوب خونین ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، او زندگی مخفی در پیش گرفت و به واحدهای عملیاتی مجاهدین خلق در زنجان پیوست. مأموریتهایش را با شجاعتی مثالزدنی و برخاسته از ایمان به آرمان آزادی به انجام میرساند.
دستگیری، زندان اوین و مقاومت در اوج
در سال ۱۳۶۱ به تهران منتقل شد و پس از مدتی، در شرق تهران دستگیر و به زندان اوین منتقل گردید. دوران زندان برای مریم، آزمونی از استقامت و پایداری بود. او تحت شدیدترین شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفت، اما حتی یک لحظه از مواضع مجاهدی خود عقب ننشست.
برادر مجاهدش روایت میکند که رئیس زندان اوین، حسین مرتضوی درباره مریم گفته بود:
«او هم مثل مسعود رجوی است. اگر میدانستم، حکم ابد نمیدادم، اعدامش میکردم».
دادستان اوین، ابوالفضل مرتضوی، نیز او را «عنصری سرسخت و مقاوم» خوانده بود که با نام مسعود رجوی در برابر ارتجاع ایستاده بود.
در یکی از کاردستیهایی که مریم در زندان ساخته بود، شعری نوشته شده بود که گویی پیام نسل کشتهشده آن سالها را فریاد میزد:
«هر صبح و شب بهغارت طوفان روند و باز، باز آخرین شقایق این باغ نیستند...»
آخرین دیدار، آخرین پیام
در سال ۱۳۶۵، برادرش برای آخرین بار به ملاقات مریم در زندان رفت. او قصد پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی را داشت. مریم با وجود ضعف ناشی از اعتصاب غذا، مشتی گرهکرده بالا برد و گفت:
«سلامم را به مسعود و مریم برسان. اگرچه هرگز آنها را ندیدهام، اما تا آخرین نفس با نامشان مقاومت خواهم کرد و با نامشان به شهادت خواهم رسید.»
در قتلعام زندانیان سیاسی ۶۷، سرفراز ایستاد
در تابستان ۱۳۶۷، در اوج قساوت تاریخ ایران معاصر، خمینی با صدور فتوای جنایتکارانه، هزاران زندانی سیاسی سر موضع را به جوخههای مرگ سپرد. مریم مهاجری نیز یکی از این هزاران بود. بانویی که نه سلاحی در دست داشت و نه جرمی جز باور به آزادی.
او در کنار دیگر زنان قهرمان و مردان استوار، سربدار شد، اما تسلیم نشد.
خانوادهای سراسر فداکاری
مجاهد شهید کریم مهاجری، برادر مریم، نیز پیش از او در اردیبهشت ۱۳۶۳، در زندان اوین و زیر شکنجه، به شهادت رسیده بود. خانواده مهاجری، تصویری روشن از فداکاری و ایمان نسل انقلابی ایران هستند.
✍🏼 پایانی برای ثبت در تاریخ...
از مریم مهاجری عکسی در دست نیست، اما تصویرش در خاطره و قلب مردمی که برای آزادی میجنگند، همیشه زنده خواهد ماند. اگر او را میشناسید یا عکسی از او در اختیار دارید، لطفاً اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com ارسال کنید.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

0 نظرات:
ارسال یک نظر