محل تولد: گرگان
شغل: استادیار دانشکده کشاورزی
سن: ۴۰
تحصیلات: فوق لیسانس
محل شهادت: گرگان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
زندانی زمان شاه: ۱۳۵۴ / ۳سال
نحوه شهادت: تیرباران
با یاد مجاهد شهید طهمورث رحیمنژاد؛ فرزند سرافراز گرگان، متولد ۱۳۲۷، استادیار دانشکده کشاورزی، روشنفکری آگاه، مقاوم، و مردی که زندگیاش در مسیر آگاهی و مبارزه، و شهادتش در مسیر وفا به آرمان آزادی رقم خورد.
او دوران دبستان و دبیرستان را در زادگاهش گرگان پشت سر گذاشت و پس از گرفتن مدرک فوقلیسانس، استادیار دانشکده کشاورزی گرگان شد. سالهای دانشجوییاش همزمان بود با موج گسترده یورش دیکتاتوری شاه به جنبشهای انقلابی و پیشتازانی که مشی مبارزه مسلحانه را برگزیده بودند؛ جنبشی که دامنهاش از مشهد تا گنبد و گرگان گسترده شده بود و گروه «والعصر» از حامیان سازمان مجاهدین خلق، در این مسیر فعال بود.
طهمورث، آگاه و مطلع از جریان مبارزه، در سال ۱۳۵۴ بهدلیل پخش زندگینامههای بنیانگذاران شهید مجاهدین خلق و جزوات سازمان، توسط ساواک شاه دستگیر شد. شکنجههای وحشیانه دژخیمان به حدی بود که ماهها پس از آزادی ناچار بود به شکم بخوابد؛ زیرا پشتش را با روغن داغ سوزانده بودند.
اما او، همچون تمام مجاهدانِ آبدیده، این مرحله را با سرفرازی، شجاعت و روحیهای شکستناپذیر پشت سر گذاشت. پس از سه سال اسارت، با قیام مردم در سال ۵۷ از سیاهچالهای ساواک آزاد شد.
با آزادی از زندان، طهمورث بیدرنگ در قیام بزرگ ضدسلطنتی مردم حضور فعال یافت. پس از پیروزی انقلاب، در جنبش ملی مجاهدین که در گرگان شکل گرفته بود، مسئولیتهای گوناگونی بهعهده گرفت. او نقشی تعیینکننده در آموزش و سازماندهی میلیشیا داشت و از فرماندهان رژه باشکوه میلیشیا در سال ۵۸ بود.
یکی از همرزمانش روایت میکند:
«طهمورث، استادیار دانشگاه کشاورزی، بعد از آزادی از زندان ما—حدود سی جوان و دانشآموز—را دور هم جمع میکرد. ما را به کوه میبرد، آموزش خودسازی میداد، کتابهای شهیدان سازمان از جمله فاطمه امینی، مهدی رضایی و رضا رضایی را با نظم و دقت به ما میداد تا بخوانیم. آیات قرآن را به شکل سرود برایمان میخواند و معنی و آموزشهای انقلابی آن را توضیح میداد. او بود که پایههای مجاهد شدن را در وجود ما ساخت.»
در بهار ۱۳۶۰ هنگامیکه خمینی قصد داشت رژیم ارتجاعیاش را یکدست کند و تمامی جریانها بنیصدر را حذف نماید، سازمان مجاهدین خلق برای استفاده از آخرین روزنههای آزادی، تظاهرات گستردهای در سراسر کشور بهراه انداخت.
در ۲۹ خرداد ۱۳۶۰، در چهارراه میدان گرگان، پاسداران بهطرز وحشیانهای به تظاهرات مسالمتآمیز هواداران مجاهدین حمله کردند و پیش از همه، طهمورث را که فرمانده صحنه بود، دستگیر کردند. همان روز او را با شدت به زندان بردند. از همان لحظه، خانوادهاش کاملاً بیخبر شدند؛ نه خبری، نه ملاقات، نه هیچ نشانهای…
در زندانهای خمینی، طهمورث به سلول انفرادی منتقل شد و زیر شکنجههای بیرحمانه قرار گرفت. سالها گذشت و خبری از او در دست نبود؛ تنها انتشار موجی از شهادتها و مقاومتها، نشانهای از سرنوشت هزاران زندانی مجاهد بود.
تا سال ۱۳۶۷، اندکی پیش از عملیات فروغ جاویدان، خبر رسید که طهمورث از زندان آزاد شده و قرار است به منطقه بیاید—اما او هرگز نرسید. با تماس یکی از دوستان با خانوادهاش، پدر طهمورث با آرامشی استوار که شایسته پدری مجاهد بود گفت:
«طهمورث رفت.»
دوست پرسید: «کجا؟»
پدر با غرور گفت: «رفت پیش ترانه و تهمینه.»
و تازه در آن لحظه بود که معنای سخنش روشن شد؛ او خبر شهادت فرزندش را با چنان شکوهی بیان کرده بود که بغض از شنونده پنهان نماند.
طهمورث بعد از آزادی از زندان در سال ۶۶، دوباره توسط پاسداران بازداشت شد و در همان زندان سپاه گرگان، تیرباران گردید؛ در اوج قتلعام ۶۷، در کنار هزاران مجاهد سربدار که سر بر دار آزادی گذاشتند.
خانوادهٔ طهمورث، خود یک خانوادهٔ سراسر مجاهدت و رزم بود:
دو برادرش فریدون و عزیزالله،
دو خواهرش ترانه و تهمینه،
همسر برادرش فریبا آجیلی،
و همسر خواهرش طه میر صادقی
همگی از شهدای سرفراز مجاهدین خلق ایران هستند.
خانهای که پنج فرزندانش در راه آزادی این مردم به شهادت رسیدند، خانهای است که تاریخ باید به احترامش بایستد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

0 نظرات:
ارسال یک نظر