مجاهد شهید مسعود علایی خستو نوه دختری آیتالله طالقانی در سال ۱۳۴۳در تهران به دنیا آمد. او از همان دوران کودکی بواسطه نسبت نزدیک با پدر طالقانی که تمامی عمرش در تبعید و زندان گذشت، با مفهوم مبارزه و دردهای ناشی از آن آشنا گردید. تحصیلاتش را در تهران تا سال سوم نظری ادامه داد. در رابطه باآشناییاش با مجاهدین اگرچه در چنین خانوادهیی از دوران کودکی با سازمان مجاهدین آشنایی داشت اما این آشنایی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی و در دوران دبیرستان به سطح تشکیلاتی ارتقاء یافت.
او عضو انجمن دانشآموزان مسلمان یکی از دبیرستانهای شمال و غرب تهران در بخش دانش آموزی سازمان بود. در فاز سیاسی بهعنوان یک میلیشیای مجاهد در فروش نشریات و میز کتابهای سازمان و انتظامات میتینگها فعالانه شرکت داشت. بهدلیل شناخته شدگی بارها از سوی چماقداران رژیم مورد آزار و اذیت قرار گرفت. پس از سی خرداد سال ۱۳۶۰ که رژیم دیگر تاب تحمل فضای نیمه باز سیاسی که محصول انقلاب مردم ایران علیه دیکتاتوری شاه بود را نداشت، دستگیری و اعدام تمامی اعضا و هواداران سازمان مجاهدین را آغاز کرد مسعود نیز در مهرماه ۱۳۶۰در موج دستگیرها و سرکوب هواداران سازمان دستگیر و روانهٴ زندان شد.
یکی از آشنایان خانوادگی مسعود در رابطه با دستگیری او مینویسد:
«مسعود در مهر سال ۶۰ در تهران، خیابان گیشا، حدود ساعت ۱۱ صبح با یورش به منزلشان دستگیر شده بود. دقایقی بعد از دستگیریش بود که من نزد مادرش مریم طالقانی رفتم که او را بسیار ناراحت و گریان دیدم از او علت ناراحتیش را سؤال کردم او گفت همین الآن خونهمون ریخته و مسعود را گرفته و بردهاند...»
مسعود ۱۷ساله بود که دستگیر شد در بیدادگاه شرع ارتجاع به ۱۱سال زندان محکوم گردید. در بازجویی بهشدت شکنجه شد تا به اسرار سازمانیش دست یابند اما این رزمنده نوجوان لب از لب نگشود! و دشمن را بور و کور نمود.
یکی از حماسههای مسعود مقاومت دو ساله و قهرمانانهاش در سلولها انفرادی زندان گوهردشت بود. انتقال او به سلول انفرادی این بار نه بهخاطر کسب اطلاعات که بهخاطر درهم شکستن مقاومت او صورت گرفت. اما این فشارها نه تنها خللی در عزم و اراده این رزمنده جوان ایجاد نکرد بلکه به مصداق «لِیزْدَادُوا إِیمَاناً مَّعَ إِیمَانِهِمْ » بر ایمانش افزود و او را همچون پولادی آبدیده کرد. مسعود در زندان نیز از آزار و اذیت پاسداران بهدلیل نسبت خانوادگی با پدر طالقانی که مرتجعین بسیار نسبت به او کینه داشتند در امان نبود همواره به بهانههای واهی او را تحقیر و شکنجه میکردند شماری از همرزمانش در زندان، در این باره مینویسند: «مسعود را در سال ۶۱ در زندان قزلحصار در محلی که قرنطینه نام داشت و معروف به گاودونی بود شناختم.
او شدیداً مورد آزار واذیت حاج داوود جلاد قرار میگرفت هر وقت که میآمد بهخاطر اینکه نوه پدر طالقانی بود یک توهینی به مسعود میکرد. مثلاً یکبار بهخاطر موردی که اصلاً هیچ ارتباطی به مسعود نداشت، او را زیر ضربات مشت و لگد گرفت و...»
مسعود علائی ۱۶ ساله پشت پدر طالقانی در حال نماز خواندن است |
در یک گزارش دیگر آمده است:
«مسعود بهخاطر اینکه نوه پدر طالقانی بود، بارها توسط خود لاجوردی تهدید شده و از او خواسته شده بود که همکاری کند. حتی لاجوردی بهزور یکبار او را به جوخه جهت تیرباران بچهها برده بود، اما مسعود تن به چنین کاری نداد و ۲سال در انفرادیهای گوهردشت بود. یکبار هم لاجوردی جهت مصاحبه پیش او رفت، ولی باز جواب رد شنید.
حکم اعدام مسعود علایی خستو در روز دوشنبه دهم مرداد ۱۳۶۷ در زندان گوهردشت مستقیما توسط حسینعلی نیری، صادر شد.
آخوند نیری که مسعود خستو را میشناخت پس از توهین به او و پدربزرگش ـ سیدمحمود طالقانی ـ گفت: «نوه طالقانی هستی؟برو... اعدام
اعدام
او تنها شهید خانواده بود که تنها ۲۴ سال از عمر پربارش میگذشت با دفاع جانانه از سازمان پرافتخار مجاهدین هیبت پوشالی «هیأت مرگ» خمینی دجال را به هیچ گرفت و با بوسه بر طنابدار مرگ را تسلیم ارادهٴ مجاهد خلق نمود. حکومت جنایتکار خمینی حتی جنازهاش را هم به خانوادهاش تحویل ندادند. خانواده مسعود خستو تنها میدانند که جنازه او جایی در خاوران میان سربداران بینشان دیگر مدفون است.
مسعود علائی ۱۶ ساله پشت پدر طالقانی در حال نماز خواندن است
0 نظرات:
ارسال یک نظر