در طول تاریخ، شاهان و حاکمان برای لحظه مرگشان گورگاههایی گرانقیمت و پرزرق و برق میساختند. اما همواره این مردم و فرودستان بودند که با زور وادار میشدند تا هزینه ساخت این «کاخهای مرگ» را با نیروی کار، جان و مالشان پرداخت کنند. از دوران فراعنه مصر تا دوران حاکمیت ولایت فقیه، کاخ مرگٍ حاکمان و پادشاهان مستبد نمادٍ بارز تکبر، قدرتطلبی و بهرهکشی است.
نبرد دو خاستگاه
در دوران ما، کاخ مرگ خمینی، پایهگذار نظام ولایت فقیه، آشکارترین شاخص خاستگاه این نظام است. این کاخ مرگ که گرانقیمتترین مقبره در دنیا شناخته میشود، در مساحتی به بزرگی ۶۰هزار متر مربع ساخته شده است. این مجموعه اشرافی با سرمایهگذاری میلیاردها دلار که هزینه آن از جان و مال مردم سرکوب شده ایران پرداخت شده و هتلهایی مجلل، تالارهایی پرزرق و برق، پاساژها، فروشگاهها، گلدستهها، گنبدهای کوچک و بزرگ و دیگر سازههای پر طمطراق را در بر میگیرد. (تبیان، ۲۳اسفند ۱۳۹۶)
علاوه بر این، سالانه بخش بزرگی از بودجه کشور خرج نگهداری از این کاخ میشود که بودجه آن در سال ۹۸با ۳۶٪ افزایش به بیش از ۲۴میلیارد تومان رسید. (مشرق نیوز، ۵دی ۱۳۹۷) این افزایش چشمگیر در شرایطی رخ میدهد که بر اساس آمار اعلام شده از سوی مرکز پژوهشهای مجلس رژیم، بیش از نیمی از جمعیت ایران زیر فقر بهسر میبرند. (آفتاب نیوز، ۲۹اردیبهشت ۱۳۹۸)
بیشک، وجود گران قیمتترین کاخ مرگ دنیا بارزترین نماد دشمنی خمینی و نظام بهرهکش ولایتفقیه با مردم و حاکمیت مردمی است.
در مرداد ماه سال ۶۷، به فرمان خمینی هزاران آزادیخواه که سالها در زندانهای نظام ولایتفقیه زیر شکنجههای وصف نشدنی قرار داشتند با یک سؤال مواجه شدند. در هیأت مرگ (متشکل از حسینعلی نیری، مصطفی پورمحمدی، ابراهیم رئیسی، مرتضی اشراقی) از زندانیان مجاهد و مبارز با نیرنگ پرسیده میشد که آیا هنوز سرموضعی هستید یا نه؟ آزادیخواهان با آن که میدانستند که پاسخ مثبت به این پرسش چه سرنوشتی را برایشان رقم خواهد زد پاسخی روشن به این پرسش دادند. آنها با شجاعت و صداقت انقلابی اعلام کردند که در برابر دیکتاتوری و بهرهکشی سر خم نخواهند کرد و تا آخرین قطره خون از موضع خلق و حاکمیت مردمی دفاع خواهند کرد. در مواجهه با موضعگیری صریح آنها، هیأت مرگ به پیروی از دستور خمینی نسلکشی این آزادیخواهان را به اجرا گذاشت و پیکر بیجان هزاران انسان بیهمتا را مخفیانه زیر خاکٍ خاوران و دیگر گورهای دستهجمعیِ بینام و نشان پنهان کرد.
از دیرباز، خاستگاه مردم همواره در تضادی آشتیناپذیر با حاکمیت دیکتاتورها بوده است. در سرزمین ما، خاستگاه مردم را خاوران و خاورانیها نمایندگی میکنند. خاوران حماسه آرش ضمیرانی را روایت میکند که از موضع خود در دفاع از خلق کوتاه نیامدند. خاوران افشاکننده نظامی است که خبرهترین هیئتهای کشتار جمعی و گرانقیمتترین کاخهای مرگ را به خود اختصاص داده است. خاوران از جنایت، تکبر و سختدلی کسانی سخن میگوید که به گفته حسینعلی منتظری برای همیشه نام خود را در میان جنایتکاران تاریخ به ثبت رساندند.
خاوران، خاستگاه مردم
خاورانیها مشعلی را شعلهور میکنند که بیش از صد سال نسل به نسل برای دستیابی به آزادی و برابری دست به دست شده است. خاورانیها گامهای استوار سردارِ جنگل در کوههای تالش را پژواک میدهند که پیکر یخزدهٔ او نیز بر دل دیکتاتورهای زمان هراس میافکند. خاورانیها پیام آزادیخواهانی چون حسین فاطمی را بازتاب میدهند که کودتاچیان و استعمارگران بهعلت استقلالطلبی و دیکتاتورستیزی او، بدن بیمار و نیمهجانش را بیرحمانه گلولهباران کردند. خاورانیها به حقانیت آیین نبردٍ بیژن جزنی و هشت یار فدایی و مجاهد گواهی میدهند که به دستور محمدرضا شاه بدون هیچ محاکمهای در تپههای اوین تیرباران شدند. موضع خاورانیها همان موضع مجاهدین خلق است. همانگونه که محمد حنیفنژاد در تبیین دیدگاه مجاهدین به زیبایی و روشنی بیان کرده است، مرز بین حق و باطل، مرز بین با خدا و بیخدا نیست بلکه این مرز از میان استثمارکننده و استثمارشونده عبور میکند.
استثمارگران زمانه ما همان صاحبان هیئتها و کاخهای مرگ در نظام ولایتفقیه هستند. در رویارویی با سرکوبگران و بهرهکشان، یارِ حنیفنژاد، آقای مسعود رجوی، موضع خاورانیها را به واضحترین شکل بیان کرده است: مجاهدٍ خلق هیچ حقی جز صداقت و فداکاری در مسیر رهایی مردم سرکوبشده در خاور زمین برای خود قائل نیست. برخلاف تمام مدعیان کسب قدرت در ایران، این انقلابی بزرگ آشکارا تعهد داده است که پس از سرنگونی نظام ولایتفقیه و انتقال قدرت به مردم، حتی از حق شهروندی خود نیز گذشت کند و با وجود تمام شایستگیهای درخشان سیاسی در هیچ انتخاباتی کاندیدا نشود تا آن که امید و اعتماد پرپر شده مردم میهن به آنها بازگردد. (مسعود رجوی ـ ۳۰دی ۱۳۸۸)
عجیب نیست که صاحبان کاخهای مرگٍ امروز و دیروز توان درک چنین مواضعی را نداشته و خصمانه با آن در ستیز باشند. آنها یا مانند اصلاحطلبان و اعتدالگرایانٍ ریاکار، در رقابت با سپاه پاسداران و بیت خامنهای، همواره بهدنبال اصلاح و معتدل کردن کفه ترازوی فساد و بهرهکشی به سود خود بودهاند. یا آن که آنها بدون ارائه هیچ برنامه سیاسی روشن و بدون تعریف هر گونه راهبردی برای برقراری دموکراسی و تعیین نقش خود در آن، از موضعی برتریجویانه سودای سلطنت و کاخنشینیِ مدرن در ذهن میپرورانند.
خاستگاه خاوران امروز در مقاومت ایران، شوراهای مردمی و کانونهای شورشی تجلی مییابد. مطالبه اصلی مقاومت ایران فروپاشی اصلِ ولایت فقیه، شاهان و نظامیان و پایهریزی دموکراسی است. بهعلت تلاشهای بیقفه مقاومت ایران، نهادهای کلیدی حاکمیت، از سپاه تروریستی پاسداران و بیت اهریمنی خامنهای گرفته تا وزیر امور خارجه در فهرست تحریمهای بینالمللی قرار گرفتهاند. در این شرایط استثنایی، وظیفه تکتک شهروندان ایرانی است که یک بار برای همیشه موضع خود را برای برقراری حاکمیت مردمی در ایران بیان کنند و گامهای عملی در راستای تحقق آن بردارند. به راستی، چه افتخارآمیز خواهد بود که امروز همگی سرموضعی باشیم و با شهدا برای برپایی جشن آزادی در مزار خاوران قرار بگذاریم: پس قرار ما خاوران!
سهند صابر
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر