چه بهاریست خدا را
که در این دشت ملال
لالهها آینه خون سیاووشانند
آن فروریخته گلهای پریشان در باد
کز می جام شهادت همه مدهوشانند
ایرج لشکری سال ۱۳۳۶ در کرمان به دنیا آمد. او از زندانیانی بود که پس از سالها زندان و شکنجه در جریان قتلعام زندانیان سیاسی سال۶۷ در کرج اعدام شد.
خاطره یکی از زندانیان درباره مجاهد شهید ایرج لشکری:
« یکی از شهیدان روز ۸مرداد ایرج لشگری بود. او در سال۶۶ پس از یک برخورد شدید با رئیس زندان گفت: «حالا دیگر وقت تماشا نیست. وقت تصمیمگیری است و من تصمیم خود را گرفتهام. من تا به آخر خواهم ایستاد». ایرج را از سال۶۰ در زندان قزلحصار میشناختم. دانشجوی رشتهٌ حقوق و بورسیه ارتش بود. اهل کرمان و یک کشتیگیر زبده با همهٌ ویژگیهای جوانمردی. همهٌکسانی که او را دیدهاند میدانند که برجستهترین ویژگی او متانت، فروتنی و خونسردیش در مواقع فشار بود. در سال۶۰ دستگیر شده بود. سال۶۱ چون اطلاعاتی از او نداشتند آزاد شد. دست به فعالیت زد و در سال۶۲ دوباره دستگیر شد. اینبار به ۱۰سال زندان محکوم شده بود. در سال۶۶ رژیم بهدنبال هر بهانهیی بچهها را به زیر شکنجه میبرد. یکروز ایرج داشت میخی را بهدیوار میکوبید. پاسداری دید و به جرم تخریب دیوار زندان او را به دادگاه برد. محکوم به ۱۰۰ضربه شلاق شد. فردای آنروز ایرج را به راهروی بند یک (آموزشگاه) برده و روی تخت خواباندند. ۱۰۰ضربه با شلاق به کمر او زدند. اما صدای ایرج درنیامد. طوری که بچهها در سلولهایشان گمان کرده بودند بهخاطر ترساندن آنها صحنهیی ترتیب داده و پاسداران کابل را به زمین میزنند. پاسدارها شگفتزده ازمقاومت ایرج به او گفته بودند: «خیلی طاقتداری باید به تو یک مدال بدهیم». در تمام مدتی که در سال۶۶ بچهها با پاسداران سر ورزش درگیری داشتند، ایرج مسئول ورزش و همیشه جلودار صف بود.
اما بالاترین قهرمانی ایرج در گوهردشت بود. وقتی که پیام انقلاب ایدئولوژیک به ما رسیده بود و بچهها دگرگون شده بودند، ایرج در فکر انقلاب بود، شبی کنارش نشسته بودم، او داشت خرماهای خشک شده را با درآوردن هستهشان در آب میانداخت تا برای صبحانه فردا آماده باشد. همانطور که کار میکرد از او پرسیدم: ایرج نظرت در مورد انقلاب چیست؟ چه کار باید کرد؟
گفت: من تصمیم خودم را گرفتهام و همانکاری را که ”کاک“ میگوید انجام میدهم. (منظورش از کاک، شهید قهرمان جعفر هاشمی بود. همان پیکخوش خبر انقلاب، که خود را به آب و آتش میزد تا ما را با انقلاب ایدئولوژیک آشنا کند و سرانجام شور و غوغای انقلاب را در بندهای زندان جاری کرد.)
به ایرج گفتم بنظرت بهتر نیست صبر کنیم که آزاد بشویم بعد برویم پیش بچهها، هم با انقلاب از نزدیک آشنا شویم و هم مبارزه را ادامه بدهیم؟
در حالیکه مشغول کارش بود نگاهی بهمن کرد و گفت: تو داستان بلال را خواندهای و میدانی؟ گفتم میدانم، گفت چه میدانی؟ گفتم که او را شکنجه میکردند و میگفتند بگو هبل ولی او میگفت احد.
گفت: خوب، حالا بهنظر تو اگر آن زمان که تخته سنگهای بزرگ و داغ را روی سینهاش میگذاشتند و با شلاق او را میزدند، تسلیم میشد و میگفت هبل آیا دیگر همان بلال بود و همان یار نزدیک پیامبر میشد؟ مکث کردم، او ادامه داد: الآن هم ما میگوییم مجاهدین اینها هم میزنند و لت و پارمان میکنند که بگوییم منافقین باور کن داستان یکی است و در ادامه آیه اول سوره عنکبوت را خواند: ”احسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون“ و ادامه داد؟ چه میدانم شاید اینهم آزمایش ما باشد، در هر حال من تصمیم خودم را گرفتهام. باید تمام پلها را خراب کرد و به این نسیم تن داد. این نسیم آدم را دیوانه میکند. اگر تن به آن ندهیم نابود میشویم.
شب بعد پاسدار او را صدا کرده به بیرون بند بردند. موضوع مربوط به نماز جماعت چند روز قبل بود که تعدادی از بچهها مشغول خواندن نمازجماعت بودند، پاسدارها آمدند و اسم آنها را نوشتند، ایرج و اکبر شاکری هم در صف نماز بودند اما وقتی نفرات دیگر را بهخاطر نمازجماعت تنبیه کرده و به سلول انفرادی بردند اکبر و ایرج را آن روز نبردند.
آنشب طولی نکشید که صدای ضرب و شتم بلند شد، پاسدارها اتهام را پرسیدند و ایرج گفت: هوادار مجاهدین. طبق معمول پاسدارها شروع به ضرب و شتم کردند که حرفش را پس بگیرد و بگوید منافقین، اما ایرج تصمیمش را گرفته بود.
پیغام فرستاده بود که حالش خوب است. گفته بود: «من عهد خود را با مسعود و مریم بستهام و دیگر چیزی ندارم از دست بدهم که نگران آن باشم». امکان تماس مستقیم با او را نداشتیم. از طریق یکی از خواهران که از کرمانشاه تبعید شده بودند با او در تماس بودیم. آن خواهر میگفت دوباره ایرج را زدهاند اما مقاومت میکند و میگوید: «من هوادار مجاهدین خلق هستم، من سرباز رجوی هستم».
سرانجام ایرج را در اولین سری زندانیان گوهردشت روز ۸مرداد اعدام کردند.
سرانجام ایرج را در اولین سری زندانیان گوهردشت روز ۸مرداد اعدام کردند.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر