عفو بینالملل روز چهارشنبه ۲۹مرداد۹۹ اسنادی را درباره قتلعام سال۱۳۶۷ زندانیان سیاسی منتشر و اعلام کرد:
در اوایل مرداد ۶۷، با قطع ناگهانی ملاقات زندانیان، خانوادههای نگران با عفو بینالملل تماس میگیرند. در ۲۵مرداد و ۱۱ شهریور ۱۳۶۷، این سازمان با انتشار دو اقدام فوری خطاب به دولت و قوه قضاییه از احتمال آغاز «موج جدیدی از اعدامهای سیاسی» اعلام نگرانی میکند. از تاریخ ۲۵ مرداد۶۷، فعالان عفو بینالملل در سراسر جهان با ارسال هزاران تلگراف، تلکس و نامه به مقامات ایرانی از جمله حسن ابراهیم حبیبی، وزیر دادگستری دولت #میرحسین موسوی و سفرای دولت در کشورهای مختلف خواهان «توقف فوری اعدامهای سیاسی» میشوند.
اما زندانیان نمیدانستند که چه موقع و چگونه کشته خواهند شد، تا اینکه آنها را مقابل جوخه اعدام قرار میدادند و یا طناب دار را به دور گردنشان میانداختند .
زندانیان گفتهاند که بعد از احضار به آنها چشمبند میزدند و آنها را برای بازجویی مقابل هیأتهایی حاضر میکردند با عنوان «هیأتهای مرگ» شباهتی به دادگاه نداشت و روال کار آنها چنان عجولانه و خودسرانه بود که نمیشد آن را یک فرایند قضایی واقعی دانست.
از جمله سؤالاتی که «هیأتهای مرگ» برای تعیین سرنوشت زندانیان میپرسیدند اینها بود:
آیا حاضرید «منافقین» و رهبران آن را محکوم کنید؟
آیا حاضرید در مورد عقاید و فعالیتهای سیاسی خود ابراز ندامت کنید؟
آیا به جمهوری اسلامی اعلام وفاداری میکنید؟
آیا آمادهاید برای کمک به نیروهای نظامی جمهوری اسلامی پا به میدان مین بگذارید؟
آیا آمادهاید برای جنگیدن با «منافقین» به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ملحق شوید؟
آیا حاضرید در مورد رفقای سابقتان جاسوسی کنید و با مأموران اطلاعاتی همکاری کنید؟
آیا حاضرید عضو جوخههای اعدام شوید؟
آیا حاضرید یک «منافق» را دار بزنید؟
آیا مسلمان هستید؟
آیا نماز میخوانید؟
آیا قرآن میخوانید؟
آیا پدرتان نماز و قرآن میخوانده؟
به زندانیان گفته نمیشد چرا چنین سؤالاتی از آنها میپرسند و گفته نمیشد که جوابهایشان ممکن است به صدور حکم مرگ برایشان منجر شود. بعضی از زندانیان تحت این تصور اشتباه بودند که در برابر «کمیته عفو» قرار گرفتهاند. به زندانیان تا مدت کوتاهی قبل از اعدامشان اطلاع نمیدادند که به مرگ محکوم شدهاند؛ گاهی فقط وقتی از سرنوشت ناگزیر خود باخبر میشدند که کاغذ و قلمی به آنها داده میشد تا وصیتنامه خود را بنویسند. حتی در آن زمان هم زندانیان نمیدانستند که چه موقع و چگونه کشته خواهند شد، تا این که آنها را مقابل جوخه اعدام قرار میدادند و یا طناب دار را به دور گردنشان میانداختند.
در تابستان ۶۷، در زندانهای ۳۲ شهر ایران، مخالفان و دگراندیشان سیاسی قربانی موج گسترده ناپدیدسازیهای قهری و اعدامهای فراقضایی شدند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر