در اجلاسی که دو هفته پیش در استکهلم برگزار شد تعدادی از زندانیان از بندرسته شهادتهای خود را درباره کشتار سال۶۷ و نقش جنایتکارانه ابراهیم رئیسی به حضار ارائه کردند. بتول ماجانی یکی از این زندانیان بود که در این اجلاس به سخنرانی پرداخت.
اجلاس بینالمللی شاهدان قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی درباره نقش آخوند جلاد ابراهیم رئیسی در قتلعام ۶۷ ـ
استکهلم ۳۰شهریور۱۴۰۰
بتول ماجانی
بتول ماجانی هستم. در نظام آخوندی در دهه۶۰ چهار بار دستگیر شدم و هفت سال زندان بودم.
رئیسی یکی از بالاترین مسئولان نسلکشی علیه مجاهدین طبق فتوای خمینی بود. علت نسلکشی این بود که مجاهدین عقیده راسخی داشتند که این رژیم مستبد و فاسد شایسته مردم ایران نیست و باید برود تا مردم ایران آزادانه آینده خود را بسازند. خمینی که با شم ضد انقلابی خود مجاهدین را تهدیدی برای حکومتش میدانست، از اولین ماههای سرقت رهبری انقلاب به سرکوب مجاهدین دست زد و در سال۶۷ پروژه شوم خود برای نابودی تمامعیار مجاهدین را به اجرا گذاشت. نسلکشی هولناکی که درباره آن زیاد دیده و شنیدهام: و اندک تعدادی از این شنیدهها و دیدهها را میگویم:
ساعت ۱۱شب ۵مرداد در زندان اوین صدای بلندگو سکوت شب را شکست. ۵نفر از زندانیان زن باید با کلیه وسایلشان به دفتر بند مراجعه میکردند: زهرا فلاحتی، محبوبه حاجعلی، سهیلامحمدرحیمی...
همه سراسیمه از خواب پریدند. هرگز سابقه نداشت که شب کسی را برای اعدام ببرند. از آن ساعت قتلعام زنان مجاهد در اوین کلید خورد. زنانی که پس از هفت سال مقاومت در مقابل سبعانهترین شکنجهها و چشیدن طعم تلخ ۶۰روز شکنجه روانی و جسمی شبانهروزی در واحد مسکونی و ۹ماه حبس در قفس و حبسهای طولانی در سلولهای انفرادی و زیرزمینهای نمور اوین این بار باید با بوسهزدن بر طنابهای دار قیمت مجاهد بودن خود را میدادند که با سرفرازی از عهده آن برآمدند.
زهرا کیائی ۱۷ساله، دانشآموز شجاعی که در خرداد ۶۱ دستگیر شد، با وجود آن که کف پاهایش بر اثر شدت شکنجه متلاشی و غرق عفونت بود روحیهیی شاداب و سرشار داشت. او را سه سال زیر حکم نگهداشتند که تن به مصاحبه بدهد. اما او بر موضع خود یعنی هواداری از مجاهدین پایداری کرد و با حکم ۱۵سال حبس، به دستور کمیته مرگ در قتلعام اعدام شد.
فرح آقایان، دانشجوی دانشگاه تهران در اسفند۶۱ دستگیر شد و تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. فرح از زنان مجاهد مقاوم در «اتاق دربسته» بود که مرتباً مورد حملههای وحشیانه و شکنجه پاسداران قرار میگرفتند. این زنان دلیر از اولین نفراتی بودند که به جرم پایداری بر هویت مجاهدی خود قتلعام شدند.
عفت اسماعیلی ایوانکی در وصیت نامهاش نوشت: تا پای جانم برای این سازمان و آرمانهای توحیدی و انقلابیاش مبارزه خواهم کرد. بگذار مرتجعین باز هم ما را به زندان اندازند، شکنجه و اعدام کنند اما در عزم ما خللی وارد نخواهد شد. آنان محکوم به فنا هستند و ما پیروزیم.
طیبه خسروآبادی با دو پای فلج تا آخرین لحظه پایداری کرد و در آستانه آزادی از زندان، اعدام شد.
اعظم طاقدره گفت: من مجاهد خواهم ماند و تا آخرین لحظه پایداری خواهم کرد.
فضیلت علامه قبل از اعدام گفت به من حکم اعدام دادهاند. شب برای اعدام میروم و قبل از آن هم شلاق خواهم خورد.
ملیحه اقوامی روی دیوار سلول نوشت: ساعت۳ به دادگاه رفتم. حکم اعدام به من ابلاغ شد. ساعت ۷ برای اعدام میروم. حدیث مرد مؤمن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد.
اشرف عزیزی توسط برادر پاسدارش برای آزادی بهقیمت همکاری با رژیم تحت فشار بود. اما با شجاعت به طناب دار بوسه زد و به ننگ تسلیم تن نداد.
روزی که خلق بداند هر قطره خون تو محراب میشود.
و امروز میبینیم که چطور خون پاک آن شهیدان در رگان کانونهای قهرمان شورشی و جوانان شورشگر جاری شده و چطور سمبل پایداری در مبارزه علیه نظام آخوندهای آدمخوار شدهاند. توفان برخاسته از خشم مردم ایران بیتردید دودمان نظام قتلعام را در مینوردد و بر ویرانههای کاخ ستم خامنهای ما ایران آزاد و آباد را بر پایههای آرمان رجوی و آرزوهای زیبای شهیدانمان بنا خواهیم کرد. و در صحنه این نبرد تا به آخر حاضریم حاضر حاضر حاضر. درود بر همگی شما
اجلاس بینالمللی شاهدان قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی درباره نقش آخوند جلاد ابراهیم رئیسی در قتلعام ۶۷ ـ
استکهلم ۳۰شهریور۱۴۰۰
بتول ماجانی
بتول ماجانی هستم. در نظام آخوندی در دهه۶۰ چهار بار دستگیر شدم و هفت سال زندان بودم.
رئیسی یکی از بالاترین مسئولان نسلکشی علیه مجاهدین طبق فتوای خمینی بود. علت نسلکشی این بود که مجاهدین عقیده راسخی داشتند که این رژیم مستبد و فاسد شایسته مردم ایران نیست و باید برود تا مردم ایران آزادانه آینده خود را بسازند. خمینی که با شم ضد انقلابی خود مجاهدین را تهدیدی برای حکومتش میدانست، از اولین ماههای سرقت رهبری انقلاب به سرکوب مجاهدین دست زد و در سال۶۷ پروژه شوم خود برای نابودی تمامعیار مجاهدین را به اجرا گذاشت. نسلکشی هولناکی که درباره آن زیاد دیده و شنیدهام: و اندک تعدادی از این شنیدهها و دیدهها را میگویم:
ساعت ۱۱شب ۵مرداد در زندان اوین صدای بلندگو سکوت شب را شکست. ۵نفر از زندانیان زن باید با کلیه وسایلشان به دفتر بند مراجعه میکردند: زهرا فلاحتی، محبوبه حاجعلی، سهیلامحمدرحیمی...
همه سراسیمه از خواب پریدند. هرگز سابقه نداشت که شب کسی را برای اعدام ببرند. از آن ساعت قتلعام زنان مجاهد در اوین کلید خورد. زنانی که پس از هفت سال مقاومت در مقابل سبعانهترین شکنجهها و چشیدن طعم تلخ ۶۰روز شکنجه روانی و جسمی شبانهروزی در واحد مسکونی و ۹ماه حبس در قفس و حبسهای طولانی در سلولهای انفرادی و زیرزمینهای نمور اوین این بار باید با بوسهزدن بر طنابهای دار قیمت مجاهد بودن خود را میدادند که با سرفرازی از عهده آن برآمدند.
زهرا کیائی ۱۷ساله، دانشآموز شجاعی که در خرداد ۶۱ دستگیر شد، با وجود آن که کف پاهایش بر اثر شدت شکنجه متلاشی و غرق عفونت بود روحیهیی شاداب و سرشار داشت. او را سه سال زیر حکم نگهداشتند که تن به مصاحبه بدهد. اما او بر موضع خود یعنی هواداری از مجاهدین پایداری کرد و با حکم ۱۵سال حبس، به دستور کمیته مرگ در قتلعام اعدام شد.
فرح آقایان، دانشجوی دانشگاه تهران در اسفند۶۱ دستگیر شد و تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. فرح از زنان مجاهد مقاوم در «اتاق دربسته» بود که مرتباً مورد حملههای وحشیانه و شکنجه پاسداران قرار میگرفتند. این زنان دلیر از اولین نفراتی بودند که به جرم پایداری بر هویت مجاهدی خود قتلعام شدند.
عفت اسماعیلی ایوانکی در وصیت نامهاش نوشت: تا پای جانم برای این سازمان و آرمانهای توحیدی و انقلابیاش مبارزه خواهم کرد. بگذار مرتجعین باز هم ما را به زندان اندازند، شکنجه و اعدام کنند اما در عزم ما خللی وارد نخواهد شد. آنان محکوم به فنا هستند و ما پیروزیم.
طیبه خسروآبادی با دو پای فلج تا آخرین لحظه پایداری کرد و در آستانه آزادی از زندان، اعدام شد.
اعظم طاقدره گفت: من مجاهد خواهم ماند و تا آخرین لحظه پایداری خواهم کرد.
فضیلت علامه قبل از اعدام گفت به من حکم اعدام دادهاند. شب برای اعدام میروم و قبل از آن هم شلاق خواهم خورد.
ملیحه اقوامی روی دیوار سلول نوشت: ساعت۳ به دادگاه رفتم. حکم اعدام به من ابلاغ شد. ساعت ۷ برای اعدام میروم. حدیث مرد مؤمن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد.
اشرف عزیزی توسط برادر پاسدارش برای آزادی بهقیمت همکاری با رژیم تحت فشار بود. اما با شجاعت به طناب دار بوسه زد و به ننگ تسلیم تن نداد.
روزی که خلق بداند هر قطره خون تو محراب میشود.
و امروز میبینیم که چطور خون پاک آن شهیدان در رگان کانونهای قهرمان شورشی و جوانان شورشگر جاری شده و چطور سمبل پایداری در مبارزه علیه نظام آخوندهای آدمخوار شدهاند. توفان برخاسته از خشم مردم ایران بیتردید دودمان نظام قتلعام را در مینوردد و بر ویرانههای کاخ ستم خامنهای ما ایران آزاد و آباد را بر پایههای آرمان رجوی و آرزوهای زیبای شهیدانمان بنا خواهیم کرد. و در صحنه این نبرد تا به آخر حاضریم حاضر حاضر حاضر. درود بر همگی شما
0 نظرات:
ارسال یک نظر