دلم میل بسی پرواز دارد
هوای آسمان باز دارد
و حالا او به این آرزو رسیده بود
این شعر یادگاری از ملیحه اقوامی برای یکی از همبندانش در روزهای قبل از شهادت بود.
ملیحه اقوامی سال ۱۳۴۱ در شاهرود متولد شد. او بیش از ۱۵سال سن نداشت، که به تشکیلا ت مجاهدین در شهر شاهرود پیوست و از پر شور ترین میلیشیا های مجاهد بود. ملیحه از بچههای مجاهد شاهرود بود که به همراه تعداد دیگهیی از زندانیان مقاوم شاهرودی برای فشار بیشتر به زندان قزلحصار کرج تبعید شد. یکبار در سال ۶۰دستگیر شد و تا سال ۶۱در زندان بود. پس از آزادی از زندان بفاصله کوتاهی در سال ۶۲مجددا دستگیرشد. سرانجام در جریان قتلعام۶۷ در نیمه مرداد به شهادت رسید.
ملیحه پیش از اعدام بر روی دیوار سلول خود نوشته بود:
« ۱۳مرداد۶۷
من ملیحه اقوامی ساعت ۳بعدازظهر دادگاه رفتم و حکم اعدام به من ابلاغ شد الان ساعت۷بعدازظهر است که برای اعدام میروم
حدیث مرد مومن با تو گویم
که چون مرگش رسد خندان بمیرد»
ملیحه در تماس با خواهرش گفته بود: «به من میگویند تو غنیمت جنگی هستی و با من هر کاری که دلشان میخواهد میکنند» در جریان قتلعام ۶۷نه کسی او را دید و نه حتی جنازهاش تحویل خانوادهاش شد ولی به رذیلانهترین شکل که تنها از رژیم آخوندی بر میآید یک جعبه شیرینی بهعنوان مهریه! ! به خانوادهاش تحویل داده شد. حتی ساک وسائلی که در اوین بهعنوان ساک ملیحه به آنها تحویل دادند مربوط به شهید دیگری بوده و دژخیمان اشتباه کرده بودند. زندگی و نبرد ملیحه سراسر نشان قهرمانی و صلابت زن مجاهد خلق و ددمنشی یک تاریخ رذالت نهفته در خمینی و رژیم آخوندی است.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر