تا چند ماه بعد از قتلعام، فضای سرکوب و اعدام رو تو جامعه هم حفظ کردن. همین خامنهای ۳ماه (۱۵آذر ۶۱) بعد از اعدامها گفت:
«مگر ما مجازات اعدام را لغو کردیم؟ اعدام میکنیم و با این مسأله شوخی نمیکنیم».
اما وقتی قضیه که بالا گرفت، بالکل حاشا کردن. حتی تلاش کردن شناسنامههای بچهها رو جمع کنن تا هیچ ردی ازشون نباشه.
حیدر یوسفلی، زندانی سیاسی سالهای ۶۰ تا ۶۴ و ۶۵ تا ۷۲: «گفته بودن که باید تو شناسنامهاش بنویسین که تصادف کردن یا مریض بودن فوت کردن تا ما آدرس قبرهاشونو به شما بدیم و هیچ کدوم از خانوادهها این رو قبول نکرده بودن و گفته بودن که ما به هیچوجه حاضر به این کار نیستیم حتی اگر تا ابد هم ندونیم مزار شهدامون کجا هست».
از یه طرف با تهدید و فشار روی خانوادهها سعی کردن مانع انتشار جنایت بشن، از اون طرف هم با صاف کردن مزارهای جمعی و گورهای لو رفته تلاش کردن هیچ ردی از شهیدان باقی نگذارن.
بخشی از گورهای جمعی در تازهآباد رشت: «دیدن داره قضیه خراب میشه و داره لو میره، این منطقه رو قطعه قطعه کردن فروختن به مردم. ولی مردم ایران بدونید شهدای عزیز و گرانقدر مجاهد خلق در این قطعه آرمیدهاند».
آخه برای چی؟
برای اینکه میدونن همین آتیش دودمانشونو میسوزونه.
از چند سال قبل که جنبش دادخواهی فعال شد تازه جوونترها فهمیدن چه خبره!
آخوند ناطق نوری، وزیر کشور خمینی و رئیس مجلس خامنهای: «ماهایی که تو کار بودیم میتونیم بفهمین چی گفتین. و اون این است که خب اینها مگر دستگیر نشدن توسط شما. مگر محاکمهشون نکردین... چرا بعدش اسیرای دست خودتونرو اعدام کردید؟ نسل جدید این سؤاله براش کف خیابون و دانشگاهها که شماها هستید».
بله! نسل جدید تازه فهمیده چه خبره!
محمد زند، زندانی سیاسی سالهای ۶۰ تا ۷۱: «ناصر منصوری رو روی برانکارد آوردن در حالیکه کمرش شکسته بود. ۲دقیقه هم بیشتر اون تو نبردنش از همونجا هم برای اعدام بردن».
به مریضها هم رحم نکردن؟
0 نظرات:
ارسال یک نظر