محل تولد: خلخال
شغل: کارگر
سن: ۲۶
تحصیلات: دبیرستان
محل شهادت: رشت
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
مجاهد شهید بخشعلی بشیری اهل روستای لرد خلخال هست.
همراه خانوادهاش به شهرستان ماسال مهاجرت میکنند.
بعد از فوت پدر بخشعلی با کارگری و دستفروشی همراه با ادامه تحصیل از نوجوانی مسئولیت سنگین معیشت خانواده را بر دوش خود میگذارد.
بخشعلی بعد از انقلاب هوادار مجاهدین خلق شده بود. بخشعلی در بخش تشکیلات دانشاموزی فعالیت میکرد.
او ضمن تحصیل در تابستان به کارگری میپرداخت و در زمستان که امکان کارگری به دلیل باران و وضعیت آب و هوا نبود دستفروشی میکرد، او یک میز لبو فروشی درست کرده بود و از این طریق هزینه خانه را تا حدودی تامین میکرد.
خاطرات:
آخرین خاطرهای که شخصا از بخشعلی دارم در ۲۱ خرداد ۶۰ هست.
در ماسال تظاهرات اعتراضی به وضعیت اختناق صورت گرفته بود و پاسداران با شلیک هوایی و زمینی تظاهرات را پراکنده کرده بودند.
در شلیک زمینی دو نفر از هواداران مجاهدین مجروح شده بودند و همچنین تعدادی از هواداران مجاهدین از جمله شهید شهریار رضایی و حسین عباسی دستگیر شده بودند.
من که دیر مطلع شدم به بازار ماسال رفتم خبر بگیرم مدتی قدم میزدم بخشعلی را دیدم و از او وضعیت را پرسیدم، در همین احوال دیدیم که حدود سه یا ۴ نفر از مادران و خواهران در خیابان اصلی شهر به سمت وسط شهر در حرکت هستند و مادری شعار میدهد.
بخشعلی گفت مادر شهریار رضایی هست.
با بخشعلی دو نفری به پشت مادران و خواهران رفتیم و یک تظاهرات دیگری شکل گرفت و اهالی از کشاورزان و کارگران و بازاریان ودانشاموزان و جوانان در این تظاهرات شرکت کردند، جمعیت تقریبا به طول ۷۰ تا ۸۰ متر یک خیابان ۸متری را پر کرده بودند. (توجه داشته باشیم که ماسال در آن مقطع بخشداری بود و شهر کوچکی بود) که بعد از تهاجم پاسداران تظاهرات پراکنده شدند.
بعد از ۳۰ خرداد که تمامی اعضای شناخته شده تشکیلات مجاهدین دستگیر شدند. بخشعلی بطور خودجوش یک هسته مقاومت تشکیل میدهد و با شعار نویسی در مناطق تجمع اهالی از جمله در میدان کشتی گیله مردی و بازار با شعار نویسی پاسدارن را به وحشت و تکاپو می آندازند.
تا اینکه یکی از اعضای هسته بخشعلی دستگیر میشود، و در زیر شکنجه بخشعلی را لو میدهد.
بخشعلی در این مقطع زمانی یعنی سال ۱۳۶۱ سال چهارم نظری بود یعنی آماده امتحانات نهایی سال آخر دبیرستان میشد.
یکی از همکلاسیهای بخشعلی که بسیجی مزدور بوده است، به بهانه درس خواندن بخشعلی را صدا میکند و بعد در جاده محلی جلوی خانه شان بخشعلی را قدم زنان از خانه دور میکند و سپاه که منتظرش بوده او را دستگیر میکند. و به مادر و خانوادهاش هم اطلاع نمیدهند. و بلافاصله به زیر شکنجه میکشند. چونکه از این کار بخشعلی بسیار خشمگین بودند که در اوج درگیریهای سال ۶۰ و ۶۱ بخشعلی قهرمان دست به چنین کار پرخطری زده بود که فقط نام هواداری اعدام و شکنجه و زندان در پی داشت.
شیوه کار بخشعلی قهرمان بسیار هوشیارانه و بلحاظ امنیتی شکاف نداشت و مسئولیت را بر دوش خود گذاشته بود. سه نفر عضو هستهاش بودند، این سه نفر همدیگر را نمیشناختند، و بخشعلی با هرکدام جداگانه برای فعالیت میرفت.
لذا نام آن دو نفر دیگر را هیچوقت در زیر شکنجههای وحشیانه به پاسداران نداد،
بخشعلی تا سال ۶۷ در شکنجهگاههای گیلان بود تا اینکه در سال ۶۷ قهرمانانه با نام مجاهد سربدار شد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر