محل تولد: کرمانشاه
شغل: -
سن: ۲۶
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
وقتی آدم بفهمد که چرا و برای چه هدفی سختی میکشد، دیگر از رنج آن آزرده نمیشود... این کلامیست که از قلب پرتپش و ارادهی مصمم پوران نصوری برمیخیزد؛ دختر فقیری از کرمانشاه که تاریخ، او را با صلابتش در برابر جوخههای مرگ به خاطر سپرد.
پوران در سال ۱۳۴۱ در کرمانشاه به دنیا آمد. در نوجوانی، همزمان با شعلهور شدن انقلاب ضدسلطنتی، به آرمانهای سازمان مجاهدین خلق ایران گرایش پیدا کرد و مطالعاتش درباره زندگی و مقاومت شهدا، او را به مسیری بیبازگشت کشاند. هنوز دیپلمش را تمام نکرده بود که بهصورت حرفهای وارد تیمهای تبلیغاتی و افشاگرانه میلیشیا شد.
در سال ۱۳۶۰ پس از سرکوب گسترده مخالفان توسط رژیم خمینی، پوران دستگیر شد و به زندان دیزلآباد کرمانشاه منتقل گردید. آنجا، زیر وحشیانهترین شکنجههای فیزیکی و روانی مقاومت کرد؛ بارها او را برای اعدام مصنوعی صدا زدند تا روحیهاش را در هم بشکنند، اما هر بار، با گامهایی استوار، تحقیر را نصیب جلادان کرد.
آرزویش فقط یکی بود: وصل دوباره با سازمان و ادامه راه مقاومت.
پوران هفت سال تمام در اسارت بود؛ با آنکه دوران محکومیتش به پایان رسیده بود، آزادش نکردند. در سال ۱۳۶۷، به همراه سایر زندانیان مجاهد از دیزلآباد به گوهردشت منتقل شد، تا در طرح سازمانیافتهی قتلعام زندانیان سیاسی به فرمان مستقیم خمینی، سرفراز و ایستاده، جان فدا کند.
در مصاحبهای با هیئت مرگ، وقتی از او پرسیدند: "اتهامت چیست؟" بیهیچ ترس و تردیدی پاسخ داد: هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران. همین پاسخ، بلیط پروازش شد به قلههای رفیع آزادی.
خبر شهادت پوران به مادر داغدیدهاش رسید و دل آن زن زجرکشیده را چنان درهم فشرد که از غم دختر مقاومش، جان سپرد و رفت.
چنین بود که پوران، با قامت استوارش، با روح بزرگ و آرمانگرایش، به پرچمداری دیگر در میان هزاران کبوتر خونینبال قتلعام ۶۷ بدل شد.
"گفت آن یار کزو گشت سردار بلند؛ جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد..."
یادش جاودان، راهش پررهرو و نامش در دفتر تاریخ مبارزه، با خون سرخ مقاومت نگاشته باد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

0 نظرات:
ارسال یک نظر