محل تولد: هفت چشمه ايلام
شغل: پرستار ، مربی فوتبال
سن: ۲۷
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
در خط خونین تاریخ این سرزمین، نامهایی جا ماندهاند که با عشق به آزادی، خدمت به مردم، و ایستادگی در برابر ظلم، جاودانه شدهاند. یکی از این نامها، عبادالله نادری است؛ مجاهدی از تبار ایلام، که پرستار جسم مردم بود و مرهم دلهای دردمند، تا آنکه سرانجام در قتلعام ۱۳۶۷، با قامتی افراشته، بر چوبهی سربداری ایستاد و جاودانه شد.
عبادالله در سال ۱۳۴۰ در هفتچشمهی ایلام زاده شد. با سختکوشی دیپلم گرفت و دوره پرستاری را به پایان رساند تا بتواند در بیمارستان شهر خود به مردم خدمت کند. اما وجدان بیدارش، او را فقط به بستر بیماران محدود نکرد. او صدای فریادهای مردم را شنید، در تظاهرات ضدسلطنتی شرکت کرد و حتی پیش از انقلاب، طعم بازداشت و زندان توسط ساواک را چشید.
پس از انقلاب، با شناخت از حقیقت حاکمیت تازه، به صفوف سازمان مجاهدین خلق پیوست و با تمام توان در فعالیتهای تبلیغی، فرهنگی و تشکیلاتی مشارکت کرد. از مربیگری تیم فوتبال گرفته تا یاری رساندن به بیماران بیپناه، عبادالله همیشه در خط اول بود. او با گروهی از جوانان همفکرش، تیمی به نام "هما" تأسیس کرد؛ به یاد مجاهد شهید حبیب خبیری، کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران.
در مرداد ۱۳۶۰، پس از شرکت در قیام ۳۰ خرداد، عبادالله به دلیل کمک به فرار دو زندانی مجاهد، دستگیر شد و ماهها در زندانهای ایلام زیر شکنجه قرار گرفت. هرچند ابتدا به یک سال حبس محکوم شد، اما بهدلیل روحیه مقاومش، رژیم از آزاد کردن او خودداری کرد و بدون حکم قضایی، شش ماه در زندان سپاه تحت فشار قرار داد. اما عبادالله نه تنها نشکست، بلکه به نماد مقاومت و امید در میان زندانیان تبدیل شد.
پس از آزادی، دوباره به بیمارستان بازگشت، و حتی خانهای اجاره کرد تا آن را به مرکز درمانی رایگان برای مردم تبدیل کند. در زمان جنگ، او صدای درد بیصدای مردم بود. بارها به خاطر اعتراض به وضعیت درمان و بیعدالتی به مقامات رژیم هشدار داد و تهدید شد.
در سال ۱۳۶۵، بار دیگر دستگیر شد اما با نبود مدرک آزاد شد. اما رژیم از مردانی چون عبادالله میترسید. در تابستان ۱۳۶۷، در جریان ارتباط با یکی از پیکهای سازمان، دستگیر شد و زیر شکنجههای سنگین قرار گرفت. اما سکوت نکرد، ننوشت، نگفت. عبادالله، مردی بود که حتی وقتی تنش زیر شلاق میلرزید، ایمانش را نمیشد خم کرد.
در شهریور ۱۳۶۷، او نیز چون هزاران مجاهد دیگر، در قتلعام بزرگ زندانیان سیاسی، بهخاطر ایستادگی بر موضع مجاهد بودن، به جوخه مرگ سپرده شد. رژیم تا ماهها از دادن خبر شهادتش به خانواده خودداری کرد و مزارش را مخفی نگاه داشت.
اما امروز نامش روشن است، چون ستارهای در شب ظلم، و چون زخم بیدار وجدان یک ملت.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

درود بر شما که این چنین بر شهدای قتل عام می پردازید
پاسخ دادنحذف