محل تولد: ساوه
سن: ۲۷
تحصیلات: دیپلم
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
با یاد مجاهد دلاور، مهناز یوسفی لویه، زنی از تبار مقاومت، از تیره ایمان و آتش، که در زمستان اختناق، شجاعانه ایستاد و به پیمان آزادی وفا کرد.
مهناز در سال ۱۳۴۰، در شهر ساوه در خانوادهای مذهبی و زحمتکش به دنیا آمد. هنوز کودک بود که داغ از دست دادن مادر را بر دل نشاند. اما این داغ آغاز مسیر پررنج و افتخارآفرینی بود که او را به صلابت رساند. در فقر رشد کرد، رنج مردم تهیدست را از نزدیک دید، و با درد و محرومیت آشنا شد؛ این آشنایی، پایهگذار شعلهای در جانش شد که هرگز خاموش نگردید.
با آغاز قیام ضدسلطنتی، مهناز پا به میدان مبارزه گذاشت. در تظاهراتها، شعارهایش، پرچم آرمانخواهی بود. پس از انقلاب، راه روشنی را برگزید؛ راهی که آن را در آرمانهای سازمان مجاهدین خلق یافت. از سال ۱۳۵۸ در اسلامشهر، به فعالیت در انجمن هواداران سازمان پرداخت و در کنار دانشآموزان دبیرستان توحید که خود سنگری از مجاهدان نوجوان بود، مقاومت را آموخت و آموزش داد.
اما این راه بیهزینه نبود. پدرش با مبارزات او مخالف بود، و برادرش از چماقداران رژیم خمینی، او را مورد ضرب و شتم قرار میداد. آثار کبودیها و زخمهایی که بر چهره و تن داشت، گواهی بودند بر مقاومت بیامان یک زن در خیابانهای خفقانزده، آنجا که دکههای فروش کتاب مجاهدین سنگر ایستادگی بودند و چماقداران در برابرش صف کشیده بودند.
با آغاز فاز سرکوب گسترده بعد از سی خرداد ۱۳۶۰، مهناز نیز همانند دیگر شیرزنان مجاهد، به زندگی مخفی روی آورد. تا سال ۱۳۶۲ در پایگاههای مقاومت فعال ماند تا آنکه در مشهد دستگیر شد. شکنجهگران نتوانستند او را بشکنند. او را به ۱۵ سال زندان محکوم کردند و به ترتیب در قزلحصار، اوین و گوهردشت تبعید شد.
اما زندان برای مهناز، نه قفسی برای خاموشی، بلکه سنگری برای مقاومت شد. در همه اعتراضات زندانیان شرکت داشت، از شکنجهها نترسید، و در برابر زندانبانان جنایتکار ایستاد. میان همرزمانش با پاکی، فداکاری، و صداقتی بیمانند شناخته میشد. مهر مادرانهاش، قلبی پر از عطوفت داشت؛ اما وقتی دژخیمان خواستند از همین احساس برای تسلیم او استفاده کنند، باز هم مهناز درخشید.
او که مادری یک دختر خردسال بود، پاسداران را با این پاسخ قاطع روبهرو کرد:
«به همسرم بگویید او از این به بعد آزاد است تا برای خود و دخترمان هر تصمیمی خواست بگیرد. من تصمیمم را گرفتهام — ادامه راه مبارزه.»
و چه تصمیمی، چه وفاداریای به آرمان و خلق!
در مرداد ۱۳۶۷، همان هنگامهای که قتلعام مجاهدین در زندانها آغاز شد، مهناز یکی از هزاران مجاهدی بود که تنها به جرم "سر موضع بودن"، سربدار شد. پاسداران جنایتکار حتی جرأت برگزاری ختم برای این بانوی آزاده را نداشتند. اما نام مهناز، در قلب خلق جاودانه شد.
مهناز یوسفی لویه نهتنها یک زن، که یک حماسه بود؛ حماسهای از جنس ایمان، عشق به خلق، و ایستادگی در اوج رنج.
درود به روان بلندش. راهش، روشنترین چراغ شبهای تار ماست.
و ما عهد میبندیم که این نامهای بزرگ را در سکوت خاک رها نکنیم.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید



0 نظرات:
ارسال یک نظر