رامین قاسمی سال۱۳۴۱ در رشت بدنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی را در این شهر گذراند. او به دلیل شغل پدرش به همراه خانواده به تهران نقل مكان كرد و دوران دبیرستان را در تهران گذراند. با شروع حركتهای اعتراضی در اواخر سال۱۳۵۶ به دلیل موقعیت محل زندگیشان (خیابان جمالزاده در غرب میدان انقلاب) در معرض اولین حركتهای اعتراضی دانشجویان علیه رژیم شاه قرار گرفت و به این ترتیب افق تازه یی به رویش گشوده شد. او در جریان انقلاب ضدسلطنتی پیگیرانه در تمامی درگیریها و تظاهرات ضدحكومت شاه شركت كرد. بخصوص شركت روزانه در سخنرانیها و میتینگهای دانشگاه تهران در آن دوران او را با سازمان و آرمانهای مجاهدین آشنا كرد از آن پس رامین به یكی از هواداران سازمان مجاهدین تبدیل گردید. با سقوط دیكتاتوری شاه در قیام مسلحانة بهمن، رامین از همان روزهای نخست با مراجعه به دفتر جنبش ملی مجاهدین (بنیاد علوی) خواستار فعالیت و همكاری با سازمان شد. با شروع سال تحصیلی رامین و تنی چند از هواداران سازمان، انجمن دانش آموزان مسلمان هنرستان صنعتی ایران تكنیك را تأسیس كرده و فعالیتهای سیاسی خود را در ارتباط با جنبش معلمین ادامه دادند.
با اعلام موجودیت اتحادیه انجمنهای دانش آموزان مسلمان تهران در سال تحصیلی۵۹ -۶۰ رامین به دلیل صلاحیتهایی كه طی یكسال گذشته از خود بارز كرده بود ابتدا به شورای منطقه شمال و غرب تهران و سپس «كمیتة سیاسی» اتحادیه ارتقاء یافت.
رامین در ۲۰خرداد۱۳۶۰ در سرپل «كمیتة سیاسی» اتحادیه كه توسط پاسداران مورد یورش قرار گرفت با تنی چند از همرزمانش دستگیر شد. او پس از طی مراحل بازجویی به ۷سال زندان محكوم گردید و به زندان قزلحصار منتقل شد. او در زندان یكی از شاخصهای مقاومت بود و فعالیتهای تشكیلاتی خود را در زندان ادامه داد.
در سال۱۳۶۱ پس از اینكه اطلاعاتی در مورد او لو میرود مجدداً بازجویی و به دادگاه رفت. وی در دادگاه دوم به ۱۳سال زندان محكوم گردید. رامین در سال ۱۳۶۵در زندان گوهردشت جزو اولین دسته از زندانیانی بود كه با دفاع علنی از مواضع سازمان بن بست اختناق را در زندان شكست. سرانجام در ۱۵مرداد۱۳۶۷ با دفاع جانانه از سازمان پر افتخار مجاهدین خلق سربدار شد!
حماسه مجاهد شهید رامین قاسمی
رامین در بیست خرداد سال60 در سرپل كمیـتة سیاسی اتحادیة انجمنهای دانشآموزان مسلمان در خیابان اكباتان تهران كه مورد یورش كمیته چیها قرار گرفت دستگیر گردید. او ابتدا به كمیتة مركزی و سپس به زندان اوین منتقل گردید. تعداد از همرزمانش كه در آن خانه به همراه رامین دستگیر شده بودند پس از 30خرداد اعدام شدند. رامین با هوشیاری در بازجوییها توانست با فریب بازجویانش هویت تشكیلاتی خود را از دشمن پنهان نماید. او اگر چه منكر هواداری خود نشد اما در زیر شكنجه زیر بار هیچگونه ارتباط تشكیلاتی با سازمان نرفت و با محمل قوی توانست اطلاعات و اسرار تشكیلاتی را حفظ نماید! به این ترتیب او توانست دوران اولیة بازجویی را طی كرده و به دادگاه برود. رامین در دادگاه اول به 7سال زندان محكوم گردید. اما در اواخر سال 1361 توسط توابین لو رفته و برای بازجویی مجدد به اوین منتقل میگردد. از بدو ورود به اوین او را در شعبة هفت به زیر شكنجه های وحشیانه می بردند اما این بار نه برای كسب اطلاعات كه دیگر سوخته محسوب میشد! بلكه به دلیل كینه كشی ناشی از 2سال رودست خوردن به آن مبادرت كردند.
رامین بعد از طی دومین دور بازجویی به دادگاه دوم میرود و حكمش به 13سال افزایش مییابد. ورود مجدد رامین به قزلحصار (25فروردین62) مصادف است با سیاه ترین دوران زندان خمینی یعنی دوران معروف به ”دربسته“. رامین از بدو ورود به دلیل حساسیتی كه روی او وجود داشت، مورد اذیت و آزار توابین قرار گرفت. رامین را به هر بهانه یی مورد شكنجه های روحی و جسمی قرار میدادند.
یكی از همرزمانش در گزارشی با اشاره به این دوران سیاه مینویسد:
«...رامین در زندان روحیه مقاوم، جمعی و بسیار بشاش داشت در كلیه مراسم و مناسبات جمعی فعالانه شركت میكرد و هیجگاه در مقابل دژخیمان ذرهیی كوتاه نمی آمد. او یكی از بچه های شاخص در زندان بود. بارها سر مسائل زندان زیر بازجویی رفت و بیشترین فشار را به او آوردند تا بتوانند از او اطلاعات بگیرند. اما هر بار بور و كور شده و او قهرمانانه به بند بازمیگشت... رامین در زندان بر سر هر موضوعی اولین كسی بود كه زیر ضرب و شتم رژیم قرارمی گرفت. او یكی از اولین زندانیانی بود كه در سال۶۵ از سازمان در زندان دفاع علنی كرد...»
اما رامین به رغم سالیان مقاومت در زندان «جهش ایدئولوژیكی اش» زمانی بوقوع پیوست كه از طریق زندانیانی كه پس از آزادی دوباره دستگیر شده بودند، پیام انقلاب ایدئولوژیك درونی سازمان را فرا گرفت! و از آن پس دوباره متولد شد! در گزارش یكی از زندانیان آزاد شده كه به این فراز از دوران زندگی رامین اشاره كرده است چنین میخوانیم:
«...در اوایل سال۶۷ تعدادی از بچه های بند ما را به سلول انفرادی بردند، در طبقات بالای آنها [سلول انفرادی] بند عمومی بود. رامین متوجه شد كه تعدادی از بچه ها كه دستگیری مجدد بودند در پایین [سلول انفرادی] حضور دارند كه با آنها تماس گرفت و ابتدا از آنان میخواهد كه راجع به انقلاب ایدئولوژیك بگویند! آنها تا جایی كه میتوانستند برای او نوشته بودند. رامین با همان اندك ملاتی [دست نوشته] كه بدستش رسیده بود بكلی زیر و رو شده بود! وقتی بچه ها به بند برگشتند یك یادداشت از رامین با خود آورده بودند كه مضمون آن این بود: ”خدا را سپاس میگذارم كه بالاخره امسال در ماه مبارك رمضان شب قدرم را یافتم و فهمیدم كه سكوی جهش به سوی او از میان كورة انقلاب ایدئولوژیك مجاهدین میگذرد“ و بعد توضیحاتی در مورد تأثیر شنیدن و خواندن [مطالبی] كه بچه ها به او داده بودند [نوشته بود و] در پایان عهد و سوگند كه: ”دیگر هرگز از این نقطه یی كه به آن رسیدم بازگشت نخواهم كرد تا اینكه به دیدارش بشتابم”».
سر انجام رامین قهرمان عبور از انقلاب ایدئولوژیك را با خون خود رقم زد! آنجا كه با بر افراشتن پرچم «حداكثر تهاجم» از آرمان سازمان پر افتخار مجاهدین دفاع كرد و بر طناب دار بوسه زد...
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
«...رامین در زندان روحیه مقاوم، جمعی و بسیار بشاش داشت در كلیه مراسم و مناسبات جمعی فعالانه شركت میكرد و هیجگاه در مقابل دژخیمان ذرهیی كوتاه نمی آمد. او یكی از بچه های شاخص در زندان بود. بارها سر مسائل زندان زیر بازجویی رفت و بیشترین فشار را به او آوردند تا بتوانند از او اطلاعات بگیرند. اما هر بار بور و كور شده و او قهرمانانه به بند بازمیگشت... رامین در زندان بر سر هر موضوعی اولین كسی بود كه زیر ضرب و شتم رژیم قرارمی گرفت. او یكی از اولین زندانیانی بود كه در سال۶۵ از سازمان در زندان دفاع علنی كرد...»
اما رامین به رغم سالیان مقاومت در زندان «جهش ایدئولوژیكی اش» زمانی بوقوع پیوست كه از طریق زندانیانی كه پس از آزادی دوباره دستگیر شده بودند، پیام انقلاب ایدئولوژیك درونی سازمان را فرا گرفت! و از آن پس دوباره متولد شد! در گزارش یكی از زندانیان آزاد شده كه به این فراز از دوران زندگی رامین اشاره كرده است چنین میخوانیم:
«...در اوایل سال۶۷ تعدادی از بچه های بند ما را به سلول انفرادی بردند، در طبقات بالای آنها [سلول انفرادی] بند عمومی بود. رامین متوجه شد كه تعدادی از بچه ها كه دستگیری مجدد بودند در پایین [سلول انفرادی] حضور دارند كه با آنها تماس گرفت و ابتدا از آنان میخواهد كه راجع به انقلاب ایدئولوژیك بگویند! آنها تا جایی كه میتوانستند برای او نوشته بودند. رامین با همان اندك ملاتی [دست نوشته] كه بدستش رسیده بود بكلی زیر و رو شده بود! وقتی بچه ها به بند برگشتند یك یادداشت از رامین با خود آورده بودند كه مضمون آن این بود: ”خدا را سپاس میگذارم كه بالاخره امسال در ماه مبارك رمضان شب قدرم را یافتم و فهمیدم كه سكوی جهش به سوی او از میان كورة انقلاب ایدئولوژیك مجاهدین میگذرد“ و بعد توضیحاتی در مورد تأثیر شنیدن و خواندن [مطالبی] كه بچه ها به او داده بودند [نوشته بود و] در پایان عهد و سوگند كه: ”دیگر هرگز از این نقطه یی كه به آن رسیدم بازگشت نخواهم كرد تا اینكه به دیدارش بشتابم”».
سر انجام رامین قهرمان عبور از انقلاب ایدئولوژیك را با خون خود رقم زد! آنجا كه با بر افراشتن پرچم «حداكثر تهاجم» از آرمان سازمان پر افتخار مجاهدین دفاع كرد و بر طناب دار بوسه زد...
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
0 نظرات:
ارسال یک نظر