امیرمهران بیغم سال ۱۳۴۲ در تهران متولد شد. در سال۶۱ در یک تظاهراتی که در کرج بود شرکت کرد و در آن تظاهرات دستگیر شد. بعد از چند سال آزاد شده و مجدداً در سال۱۳۶۶ دستگیر شد و در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ اعدام شد. به نقل از یکی از همبندان مجاهد شهید مهران بیغم که برای خانوادهاش نوشتهاست:
ما با او هر روز تماس داشتیم او در سلول انفرادی طبقه دوم بود وقتی ما را صدا کرد اطمینان نمیکردیم که خودش باشد او از بالا از لای نردهها ما را میدید اما ما او را نمیدیدیم گفتیم اگر تو مهران هستی چه ترانهای را همیشه میخواندی؟
ترانه مرضیه را میخواند دیوانه زدست عشق او کنونم.. این ترانه را سال۶۱ همیشه میخواند این ترانه را که خواند فهمیدیم خودش است
اما بعد از اینکه یک نفر نزد شما فرستادیم و به شما اطلاع داده شد که در گوهردشت است و شما به گوهردشت مراجعه کرده و ۲۰۰تومان برایش فرستاده بودید رژیم که فکر میکرد کسی از دستگیری مهران اطلاع ندارد خیلی برآشفته شده و مهران را به بازجویی برده بودند تا میخورد او را زده بودند شدید هم زده بودند. میخواستند بدانند که خانواده از کجا فهمیده که او در سلول انفرادی گوهردشت است اما او لب باز نکرده بود خیلی قهرمان بود، روز بعدش که رفتیم هواخوری پاهاش داغون بود نمیتوانست جلوی پنجره بایسته خلاصه قیمت سنگینی داد اما به هر قیمت بود صدایش را به ما رساند و یک یادداشت برایمان داد و ماجرا را توضیح داد.
یکی دو روز بعد وضعش بهتر شد و از پنجره صحبت میکرد روحیهاش خیلی بالا بود.
مهران مجاهد استواری بود، بسیار منضبط بود و به خودش سخت میگرفت، سلول انفرادی جایی است که خیلیها خودشان را ول میکنند و ناامید میشوند. اما مهران از آن مجاهدینی بود که در سلول انفرادی حتی زمانی که شکنجه شده بود برنامه روزانهاش را داشت و طبق برنامه روزانه از صبح تا شب کارهایش را میکرد. ما همیشه برایش اخبار و مطالبی را داشتیم میفرستادیم. او یک نخ همرنگ دیوار داشت که نوکش یک سنجاق بود نخ را از پنجره پایین میداد و ما برایش ملات میفرستادیم. یکروز برای شوخی یک تکه سنگ به قلابش بستیم و گفتیم ملات سنگینی است تا فردا باید بخوانی، خیلی خوشحال شده بود بعد که کشید بالا دید سنگ است گفت اینرا یادگار نگه میدارم.
این مجاهد پرشور و شجاع در قتلعام سیاه۶۷ در زندان گوهردشت در روزهای بین ۸ تا ۲۱ مرداد سربدار شد.
قسمتى از نامه مجاهد شهيد اميرمهران بىغم به خواهرش - ۷آذر ۱۳۶۶
…بى پروا به راه خود ادامه ده، از مشكلات مهراس و با شناخت دقيق و موشكافانه سدها را بشكن، كوره راهها را درنورد و خودت را به همان جا كه مقصد است برسان…
حال كمى هم در مورد خودم بگويم. مشخصاً فكر مىكنم اتفاق تازهيى نيفتاده الا اينكه من دگرباره به ميدان مبارزه بين تمايلات غیر توحیدی، پوچ، گذرا و غيرواقعى با واقعيات، ارزشها، اصالتها و توحيد دعوت شدهام، كه فكر مى كنم با توجه به اين ۵-۶سال از عهده آن به راحتى برمىآيم و اين هم تغييرناپذير است. راه من براى من واضح و منور است…
مریم رجوی: این جا بند۹ زندان گوهردشت است با ۱۰۳ زندانی. ۹۹ نفر آنها اعدام میشوند. در راهرو مرگ بهیکی از آنها میگویند اینجا کجاست؟ با صدای محکمی پاسخ میدهد: این جا آخر خط است و من تصمیمم را گرفتهام. او مهران بیغم است، ۲۵ ساله.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
…بى پروا به راه خود ادامه ده، از مشكلات مهراس و با شناخت دقيق و موشكافانه سدها را بشكن، كوره راهها را درنورد و خودت را به همان جا كه مقصد است برسان…
حال كمى هم در مورد خودم بگويم. مشخصاً فكر مىكنم اتفاق تازهيى نيفتاده الا اينكه من دگرباره به ميدان مبارزه بين تمايلات غیر توحیدی، پوچ، گذرا و غيرواقعى با واقعيات، ارزشها، اصالتها و توحيد دعوت شدهام، كه فكر مى كنم با توجه به اين ۵-۶سال از عهده آن به راحتى برمىآيم و اين هم تغييرناپذير است. راه من براى من واضح و منور است…
مریم رجوی: این جا بند۹ زندان گوهردشت است با ۱۰۳ زندانی. ۹۹ نفر آنها اعدام میشوند. در راهرو مرگ بهیکی از آنها میگویند اینجا کجاست؟ با صدای محکمی پاسخ میدهد: این جا آخر خط است و من تصمیمم را گرفتهام. او مهران بیغم است، ۲۵ ساله.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96
مرسی
پاسخحذف