در جريان قتلعام در زندان قائمشهر بچهها را جلو چشم همديگر اعدام ميكردند. برخي از شهيدان مانند محمود قليپور و صفدر اولادي كه مدتها قبل, از زندان آزاد شده بودند، در جريان قتلعام آنها را هم از خانههايشان بيرون كشيده به زندان بردند و اعدام كردند.
مصطفي جوان شادلو را در سياهكل تحت عنوان قاچاقچي دار زدند. پدر كه شاهد صحنه بود جگرش كباب شد. فرياد زد پسرم مجاهد خلق است. پدر را هم دستگير و سربهنيست كردند.
علي و محمد سماواتي را در همدان، عبدالرضا و محمودرضا را در شيراز به جرم دزدي و مواد مخدر اعدام كردند.
كافيست لحظه يي خودمان را جاي برادرِ «زينت حسيني و سارا عليزاده» قرار بدهيم كه در مرداد68 در تهران به جرم فساد! و مواد مخدر اعدام شدند.
پاسداران خميني در ايام قتل عام67, حتي به دختران معصوم مجاهد, قبل از اعدام رحم نكردن. در گزارش يكي از زنان مجاهد از اوين اومده:
در همين دوران خبر فتواي دوباره و حكم رسمي تجاوز به دختران مجاهد، قبل از اعدام را شنيدم. هنوز نميتوانستم يا نميخواستم به ميزان پستي و رذالت خميني و پاسدارانش باور كنم. البته اين حكم از سال60 وجود داشت، اما آن زمان مخفي و غيرعلني انجام ميشد. به دليل ويژگي خاص زنستيزي در نظام آخوندي، زنان مجاهد همواره خيلي بيش از مردان، مورد شكنجه و فشار و بيحرمتي بودند.
در آن روزها از مجموع سه طبقه بند خواهران در اوين، فقط 2اناق باقي ماند. وقتي همه در يك جا جمع شديم، خاطرههاي بسياري از شهيدان را بهياد مي آورديم و براي هم تعريف ميكرديم:
در اين ميان دختران دانش آموزي كه طي 7سال شديدترين شكنجه ها رو تحمل كرده بودن, با پايداري و مقاومتشون پوزة جلاد رو به خاك ماليدند. در گزارش خواهران از بند رسته در زندان اوين آمده:
اسامي تعدادي از شهداي دانشآموز قتل عام كه من در آخرين روزها با آنها همبند بودم به شرح زير است:
زهره حاج ميراسماعيل (هنگام دستگيري) 16 ساله بود، ليلا حاجيان 16ساله، سهيلا حميدي (فرشته) 16ساله، رؤيا خسروي 16ساله، مهري درخشاننيا 16ساله، سودابه رضازاده 15ساله، تهمينه ستوده 17ساله، سهيلا شمس 17ساله، سوسن صالحي 17ساله، منيره عابديني 16ساله، مهتاب فيروزي 15ساله، فرحناز مصلحي 15ساله، سيمين نانكلي 17ساله، گلي حامدي 17ساله، اشرف عزيزي 17ساله، مهتاب فيروزي 17ساله، مليحه اقوامي 18ساله، حوريه اكبرنژاد 17ساله، پروين باقري 15ساله...
طبق گزارشات زنان از بند رسته، تحصيلات دانشگاهي خصوصاً براي زنان مجاهد يكي از جديترين عوامل حساسيت و فشار بود. اصلاً نفس دانشجو بودن جرم بود.
نمونه و سمبل اين زندانيان منيره رجوي بود. حتي اگر او در يك گوشه ساكت و آرام مينشست و فقط كار دستي انجام ميداد، باز هم تحملش نميكردند. در هر شرايطي منش و شخصيت منيره بغض و حسادت آنها را برميانگيخت.
مجاهد شهيد حوريه بهشتيتبار نيز به دليل تحصيلات بالايش هميشه در سلول و بندهاي تنبيهي بود. دكتر شورانگيز كريميان را از سقف آويزان كردند.
پروين حائري (دانشجوي فوقليسانس زبان انگليسي)، فريده رازبان (فوقليسانس زبان انگليسي)، افسانه شيرمحمدي (مهندس)، فضيلت علامه (مهندس معماري)، ناهيد جليلي (ليسانس)، زهره عيناليقين (ليسانس)، قدسيه هواكشيان (ليسانس)، شكر محمدي (ليسانس)
هنوز آن خون داغ است. خوني كه ديوار بلند تنگنا را شكست، امروز در خيابانها ميجوشد.
تمامي اسامي كه ذكر شد هركدام كتاب واسطوره اي بودند كه متاسفانه تنها اطلاعات به جاي مانده از آنها درحد همين سطور اندك ميباشد درجمع آوري و ذخيره اطلاعات شهيدان خاطرات وعكسها درخواست عاجزانه براي كمك و همياري و پشتيباني دارم
اين كوچكترين و كمترين وظيفه مادرقبال آن خونهاي جوشان وحماسي است.
مریم رجوی: درودهای بیپایان به همه زندانیان قتلعامشده سال ۶۷ که از لحظهای که در اتاقهای بازجویی گفتند بر سر موضع خود علیه ولایت فقیه و برای آزادی ایستادهاند، تا همین امروز، نبرد و پیکارشان رژیم آخوندی را درهم میکوبد.
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر