مجید طالقانی ۲۶ساله متولد تهران بود. او از سال۶۱ دستگیر شده و به ۱۵سال زندان محکوم شده بود. با اینکه حکم داشت در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ با فتوای خمینی بهخاطر ایستادگی بر مواضع خود سربدار شد.
خاطره یکی از زندانیان همبند مجاهد شهید مجید طالقانی:۳۰سال از اون ماجرا گذشته اما هنوز وقتی درگير خاطرات و لحظاتش ميشم نميتونم جلو خودمو بگيرم. داستان بند يك گوهردشت رو بابغض نوشتم.
در بحبوحهٌ قتلعامهای اوین مدتی در سلول بودم. یک روز عصر مجید طالقانی را به سلول انفرادی من آوردند. به محض این که وارد شد ساعتش را از دستش باز کرد و به من داد. گفت همین حالا از دادگاه میآیم. چون در دادگاه از مواضع ایدئولوژیک سازمان دفاع کردهام به اعدام محکوم شدهام. احتمالاً امشب یا فردا صبح اعدام میشوم. این کلمات را در حالی میگفت که ذرهیی ترس یا غم در چهرهاش نبود. در ادامهٌ حرفهایش گفت: «دیروز رفته بودم دادگاه. در دادگاه بنا بردلایلی از خود ضعف نشان دادم که شاید برای جلوگیری از حکم اعدام بود. بعد که از دادگاه به سلول انفرادی رفتم احساس عجیبی به من دست داد. احساس میکردم با این ضعفی که در دادگاه از خود نشان دادهام مثل "یهودا" شدهام که به حضرت مسیح(ع) خیانت کرد. چنین احساسی را در رابطه با مسعود و مریم داشتم. بعد از ساعتها فکر، نگهبان سلول را صدا کردم و گفتم: "برای دادگاه مطالبی دارم کاغذ و قلم بیاور بنویسم". تصمیمم را گرفته بودم.
بنابراین بعد از اینکه نگهبان کاغذ و قلم آورد تمامی مواضع ایدئولوژیک سازمان ازجمله قبول مبارزهٌ مسلحانه علیه رژیم را تأیید کردم و نوشتم که رهبری مسعود و مریم و انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را در بست قبول دارم. بعد نامه را به دست نگهبان دادم و گفتم که هرچه زودتر به دادگاه برسان.
امروز مجدداً مرا احضار و در رابطه با اعلام مواضعم در آن نامه سؤال کردند. گفتم مورد تأیید من است. بعد دادستان گفت: "آخر تو از رهبری مسعود و مریم چه دیدهای؟". گفتم همه چیز دیدهام، حیات واقعی دیدهام».
بدین ترتیب بلافاصله او را از دادگاه به همان سلول انفرادی که من در آن بودم آوردند. حدود ۲ساعتی با هم در سلول بودیم.
بعد از اینکه نمازش را خواند. مجتبی حلوایی آمد و او را برد و همان شب یا فردا صبح اعدامش کردند .
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
0 نظرات:
ارسال یک نظر