محل تولد: آغاجاری
سن: ۲۲
تحصیلات: دبیرستان
محل شهادت: کرج
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
محل زندان: گوهردشت
«خون من از خون بقیهٔ خواهرانم رنگینتر نیست و از آنان جدا نمیشوم. اگر قرار است آنها اعدام شوند مرا هم ببرید. افتخار میکنم با آنان به پای چوبهٴ دار بروم».
مجاهد شهید نسرین کاکایی در سال ۱۳۴۵در استان خوزستان (آغاجاری) به دنیا آمد،در انقلاب ضدسلطنتی ۱۲ساله بود.
در کرمانشاه و در یک خانوادهٴ هوادار مجاهدین بزرگ شد و از مجاهدین شهیدی مانند صفدر آزاد مهر (پسرعموی پدری شهید) خسرو و پرویز مجاهدنیا (پسرعموهایش) تأثیرات عمیقی پذیرفت.
وی از این طریق با آرمانهای توحیدی سازمان آشنا شد، نسرین طبع شاعرانه داشت و شعرهایی با مضامین انقلابی میسرود.
او در این هنگام سال سوم دبیرستان را در رشته اقتصاد سپری میکرد و منش و اخلاق او بهدلیل تأثیرپذیری از آرمانهای سازمان با همکلاسیهایش تفاوت کیفی داشت.
نام برادر مسعود برای نسرین جایگاه خاصی داشت و آن را مدیون عمویشهایش مجاهد شهید خسرو مجاهدنیا بود.
او در این باره میگفت: «وقتی عمو خسرو اینقدر با احساس در مورد برادر مسعود حرف میزند و رهروی اوست، بنابراین من هم مریدش میباشم».
عشق عجیب او به مجاهدین و آرمانشان سبب شده بود که دیگر نتواند زندگی عادی در زیر سرنیزة جلادان را تاب آورد.
در سال ۱۳۶۶بهمحض اینکه باخبر شد که مجاهد شهید پرویز مجاهدنیا، عموی دیگر او عازم منطقه میباشد، با اصرار با او همراه شد تا به گم شده سالیان خود دست بیابد، هر دوی آنها حین عبور از مرز دستگیر شده و به زندان دیزلآباد منتقل میگردند.
در این رابطه یکی از همبندانش میگوید:
«وقتی در سال ۱۳۶۶به زندان دیزلآباد رفتم نسرین را در آنجا دیدم او را مجاهدی دیدم پرعاطفه، دلسوز و سراپا صفا، صمیمیت و پاکی بود.
براستی شیفته مجاهدین بود و با همهٴ زندانیان ارتباط برقرار میکرد، بعدها که ما را به گوهردشت منتقل کردند او از زندانیان مقاومی بود که به شرایط بد زندان اعتراض میکردند.
کینه زیادی به رژیم داشت و این کینه درچهرهاش موقع اعتراض بارز بود. در زندان خودش رافراموش کرده و وقف کمک به سایر زندانیان کرده بود».
سن نسرین نسبت به همهٴ زندانیان کمتر بود، در جریان قتلعامها در سال ۱۳۶۷ دژخیمان به او گفته بودند که اعدامش میکنند.
یکی از زندانبانان زن از روی ترحم روبه رئیس زندان میگوید «او سنش کم است»! رئیس زندان در پاسخ گفته بود «نه، بعد برایمان دردسر میشود».
نسرین قهرمان در حالی که هنوز محاکمه هم نشده بود و دژخیمان برای ترساندنش او را همراه با سری اول اسیران به میدان اعدام میبردند - با شنیدن گفتگوی آنان سرفرازانه و از موضع تهاجمی میگوید:
«خون من از خون بقیه خواهرانم رنگینتر نیست و از آنان جدا نمیشوم. اگر قرار است آنها اعدام شوند مرا هم ببرید. افتخار میکنم با آنان به پای چوبهٴ دار بروم».
در محل به دارآویختن نیز با صدای بلند شعار میدهد: «من مجاهد خلقم، از مرگ هراسی ندارم، من از خانواده شهیدان هستم، خداوند ناظر همهٴ اعمال شماست. مرگ بر خمینی! درود بر رجوی»!
بدینگونه خود با پای خود به استقبال مرگ سرخ میشتابد و دژخیمان را وادار میکند او را قبل از سایر زندانیان حلقآویز کنند.
براستی که او مصداق این رباعی انگیزاننده است:
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشتخو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن مهراس
مردار بود هر آن که او را نکشند.
یاد و نامشان جملگی متبرک و گلباران باد
پانویس :
سایر شهیدان مجاهد که توسط رژیم جنایتکار آخوندی از این خانواده اعدام شدند عبارتند از:
- مجاهدین شهید پرویز مجاهدنیا (تاریخ شهادت ۱۳۶۷)
- خسرو مجاهدنیا (تاریخ شهادت در عملیات فروغ جاویدان ۱۳۶۷)
- صفدر آزادمهر (تاریخ شهادت ۱۳۶۷)
- مجاهدین شهید عبدالرضا رجبی (تاریخ شهادت ۱۳۸۷)
- فائزه رجبی (تاریخ شهادت ۱۹فروردین ۱۳۹۰)
0 نظرات:
ارسال یک نظر