محل تولد: اروميه
شغل: -
سن: ۲۵
تحصیلات: دبیرستان
محل شهادت: تبریز
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
یحیی محسنی در سال۱۳۴۲ در ارومیه بهدنیا آمد. در سال۱۳۶۵ همراه با مجاهد شهید سعید حیدرنیا فتحآباد دستگیر شد. یحیی هنگام دستگیری با مزدوران درگیر شده و نارنجکی به سمت آنها پرتاب کرده بود. اما بعد از پرتاب نارنجک متوجه حضور یک رهگذر شده بود و بهخاطر این که نارنجک به رهگذر اصابت نکند خودش را روی نارنجک انداخته بود. در نتیجه بر اثر اصابت ترکشهای نارنجک بهشدت زخمیشده و یک چشمش را از دست دادهبود. یحیی را همراه اولین سری زندانیان از بند۳ زندان تبریز برای اعدام بردند.
وصیتنامه مجاهد شهید یحیی محسنی برنجآبادی
بسم الله الرحمن الرحیم
بار خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست و مرا از رهبری و هدایت شایسته و صالحی برخوردار کن که هیچچیز دیگر جایگزین آن نسازم و به راه حق رهنمون کن که هرگز از آن روی برنتابم و مرا از چنان قصد و نیت متعالی و رشد دهندهای بهرهمند ساز که هرگز در آن تردید روا ندارم، بار خدایا مرا زندگانی و عمری بخش که لحظه لحظهاش نثار تو و خلق تو باشد، اما اگر زندگانیم بخواهد چراگاه اهریمن و عرصه تاخت و تاز شیطان گردد جانم را بگیر و عمرم را کوتاهتر کن پیش از آنکه مستوجب دشمنی تو گردم و یا قبل از آن که خشم تو بر من استوار گردد. امام سجاد (ع)
بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران
و با درود بر تمامی شهدای بخون خفته خلق بهویژه شهید موسی خیابانی و سمبل زن انقلابی شهید اشرف ربیعی که با نثار خون پاکشان مشعل رهایی خلق را بر فراز بلندترین قلههای توحید بر افراشتند و با سلام بر تمامی اسرای مقاومت و فدا، بهویژه اسرای قهرمان مجاهد خلق
من... فرزند محمود متولد ۱۳۴۲ شهرستان ارومیه، با کمال سربلندی و در اوج آگاهی و ایمان پیوند عمیق ایدئولوژیک، تشکیلاتی و سیاسی خود را با سازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران و رهبری نویناش(مسعود و مریم) اعلام میدارم و با قلبی سرشار از عشق و ایمان که از تک تک سلولهایم بر میخیزد سرسپردگی خویش را نسبت به پدر و مادر عقیدتیام (مسعود و مریم) تاکید میکنم. قبلاً که وصیتنامه مینوشتم فکر میکردم که دیگر بالاتر از شهادت چیزی نمیتواند باشد ولی بعد از انقلاب ایدئولوژیکیام همه چیز در هستی در مقابل چشمانم رنگ و بو و معنی دیگری بهخود گرفت و پای بر دنیای تازهای نهادم، دنیایی که بوی عشق و ایمان و ایثار و فدا در سراسر فضایش پیچیده و رهایی را انسان به عینه لمس میکند، حالا که وصیتنامهای را مینویسم احساس میکنم که چیزهای زیادی برای نوشتن دارم ولی همه آنها در دو نام (مسعود و مریم) خلاصه میشود چرا که من یک مجاهد خلقم و تمامی ارزشها، عشقها و ایثارهای مجاهدین در وجود آنها متبلور و به اوج خود میرسید، من رهایی را همچون تمامی برادران و خواهران مجاهدم مدیون این رهبری هستم و ایمان دارم که تنها با این رهبری که تمامی ابتلائات را پشت سر نهاد و در کمال صداقت، بلندترین قلههای ایثار و فدا را فتح کرده است میتوان به ایرانی مستقل، آزاد و آباد رسید و مطمئناً هیچ تضادی نیست که نتوان با این رهبری حل کرد و چه تضادی بالاتر از اینکه انسان با چنگ زدن به این رهبری از تمامی پستیها و ویژگیهای غیر توحیدی کنده شده و در کمال صداقت و یگانگی با فدا به خدا برسد.
خلق قهرمان ایران! شما تمامی رنجها و فشارها و مشکلات فراوانی را که در طی این چند سالی که خمینی جلاد به حاکمیت رسیده است با گوشت و پوستتان لمس و تحمل کردهاید و از نزدیک با بچههای مجاهدتان که با مقاومتهای پرشور در زندانها و شکنجهگاهها و میدانهای نبرد، پوزه خمینی و خمینی صفتان را بر خاک مالیدهاند آشنا هستید، خمینی از هیچ شقاوتی دریغ نکرده پیر و جوان تا بچهها و زنان باردار مجاهد را در وحشیانهترین شکل به جوخههای اعدام و تیرباران فرستاده چه بیشرمیها و جنایاتی که انجام نداده از تجاوز به دختران و زنان پاک مجاهد خلق تا کشیدن خون محکومین به اعدام و حتی تجاوز به حریم کلمات مقدس و انقلابی.
خلق قهرمان ایران من فقط یک وصیت دارم، وصیتی که تمامی شهدای انقلاب بهویژه شهدای قهرمان مجاهد خلق زیر آن را با خونشان امضاء کردهاند وصیتی که پیام تمامی انبیاء و راهبران رهایی خلق از حنیف و فاطمه [فاطمه امینی اولین شهید زن مجاهد خلق] تا موسی و اشرف که هم اکنون در آنها تبلور مییابد و وصیتی که هم اکنون تنها راهگشای راه رهایی خلق و رسیدن به جامعه بیطبقه توحیدی میباشد. وصیتم پاسخ به ندای رهبری نوین انقلاب (مسعود و مریم) است (آنجا که میگوید هل من ناصر ینصرنی آيا مرا یار و یاور و مددکنندهای هست؟)
پس با تمامی انرژی و توان خویش برای رهایی جامعه و خویشتن از شر رژیم پوسیده خمینی و تمامی استثمارگران تاریخ بهسوی این رهبری (مسعود و مریم) بشتابید و قدر این نعمت بزرگ خدایی را بدانید.
در آخر چند جملهای نیز برای مادر مهربان و عزیزم داشتم مادر مهربانم میدانم که چقدر مرا دوست داشتی از درد و رنجی که در سختترین شرایط برای بزرگ کردن من کشیدی کاملاً مطلع هستم و این را بدان که مهر و عاطفه یک مجاهد خلق خیلی عمیقتر و محتوایی تر از مهر و عاطفه هر کس دیگری است. مادر عزیز هرگز غم مخور من در راهی شهید شدم که مرگ نابودی معنی ندارد و هر چه هست جاودانگی است، این دنیا مسافرخانهای بیش نیست و خوشا به حال آنهایی که با سربلندی از این دنیا هجرت کنند چرا که جایگاه آنها پیش خداست، مادر تا لحظهای که زنده هستی از کمک به بچهها دریغ مکن و سعی کن که همیشه با بچهها رابطه داشته باشی و این را بدان که من در تک تک بچهها و بهخصوص تمامی شهدای مجاهد خلق در مسعود و مریم زندهام.
0 نظرات:
ارسال یک نظر