محل تولد: شوشتر
شغل: معلم دبستان
سن: ۳۷
تحصیلات: دانشجوی رشته ادبیات
محل شهادت: اهواز
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
محل زندان: اهواز
در سرزمینی که سکوت، قانون شبهای تار اختناق بود و واژهها زیر پای استبداد خرد میشدند، سید حمید (شمسالدین) هادیپور با قلمی در یک دست و ایمان به آزادی در دست دیگر، در صفوف پیشتازان رهایی ملت ایران ایستاد و نامش را در زمرهٔ سرفرازترین فرزندان این خاک ثبت کرد.
متولد ۱۳۳۰ در شهر شوشتر، حمید از همان نوجوانی، آموزگاری را پیشه کرد؛ نه تنها برای دانشآموزان دبستانی روستای شعبه، بلکه برای نسلی که تشنهٔ آگاهی و بیداری بود. همزمان با تدریس، به تحصیل در رشتهٔ ادبیات دانشگاه اهواز پرداخت و در همان فضا با مبارزان و دانشجویان پیشرو آشنا شد. آشناییاش با سازمان مجاهدین خلق ایران، ابتدا از طریق گفتگو و مطالعه بود، اما با شعلهورشدن قیام ضدسلطنتی، این آشنایی به ایمانی راسخ بدل گشت.
با پیروزی انقلاب، حمید با تمام وجود وارد تشکیلات مجاهدین در شوشتر و اهواز شد. او مسئولیتهایی همچون سازماندهی در بخش دانشآموزی را بهعهده گرفت و در میان معلمان و فرهنگیان نیز نفوذ معنوی گستردهای پیدا کرد. اما با آغاز سرکوب وحشیانه در سال ۱۳۶۰ و پس از تظاهرات تاریخی ۳۰ خرداد، او نیز همچون دیگر مجاهدان، به زندگی مخفی روی آورد و در دل شبهای سرکوب، چراغی از امید و پایداری شد.
در اول مهر ۱۳۶۱، بهدنبال خیانت یکی از زندانیان، دستگیر شد و به زندان سپاه شوشتر منتقل گردید. شکنجههای سنگینی علیه او اعمال شد، اما حمید، این آموزگار حقیقت، لب به خیانت نگشود. دژخیمان ناامید از درهمشکستن این روح استوار، او را به زندان «فلکه ۴ شیر» و دادستانی اهواز منتقل کردند؛ جایی که ماشین سرکوب ولایت فقیه، خشنترین شکنجهها را برای خاموشکردن صدای مقاومت به کار میگرفت.
حمید، اما، سکوت نکرد. وقتی لب گشود، از «هواداری سازمان مجاهدین خلق ایران» گفت. وقتی نوشت، این باور را با افتخار بر کاغذها نشاند. او، در اوج شکنجهها، دوبار با سیم برق تلاش کرد خود را از چنگال دژخیمان رها کند تا ذرهای حسرت به جانشان بنشاند، اما نجات یافت و باز هم به راه خود ادامه داد.
در سال ۱۳۶۵، پس از چهار سال زندان، بار دیگر محاکمه شد و اینبار به شش سال حبس محکوم گردید. حتی جلادان نیز به عظمت روح او اعتراف کردند. یکی از شکنجهگران زندان کارون اهواز در برابر او به زبان آمد و گفت:
«دیگر شکنجه برای تو فایده ندارد... بهترین راه این است که به تو احترام بگذاریم.»
این احترام، البته هرگز به معنای آزادی نبود. حمید که ماهها ممنوعالملاقات بود، در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، همراه با هزاران مجاهد سرموضع دیگر، در زندان اهواز اعدام شد و به قافلهٔ جاودانهی سربداران پیوست.
او در قامت یک معلم، با عشق و شعور به دانشآموزانش نوشتن آموخت، اما با خون خویش، معنای واقعی آزادی را بر لوح تاریخ نگاشت. او در برابر مرگ، خاضع نشد، که مرگ را به خدمت آرمان درآورد.

0 نظرات:
ارسال یک نظر