شهیدان به دادخواهی آمدهاند. زیرا خونشان خون حق است که خشک شدنی نیست. و جای شادمانیست که آن خون، دامن نه، از سرتاپا، از عمامه و عبا تا نعلین تمام آخوندهای ولایتفقیه و چکمههای همه پاسدارهای خونریزشان را گرفته است.
این شعر را به شادمانی جنبش دادخواهی تقدیم میکنم به آن سی هزار... ..
اینک فصل باران شماست
ابرهای نگاههاتان
میغرند
و هر روز
آذرخشی
شب جهان را میدرد
میان این همه درد
رنگین کمانی شدهام
از شادی
اعتراف میکنم
که پیش ازین گاه کافر میشدهام
زیرا
یقین نداشتم
که عطرتان
در همه جا بپیچد
اینک اما
ایمان آوردهام:
تصویرهایتان
گل سینهی ایران خواهد شد
در کشوری که
نشان حکومتش
عمامه ایست
با شمشیرهای خونین
میخواهم بر اسبهای شما سوار شوم
و بتازم
در دشتهای عطرآگین آرزوهاتان
به چهرهها و نامهایتان مینگرم
و بوی گلهای بهشتی را استشمام میکنم.
زیرا قامتهای بردارکشیده تان
تصویری از رویارویی انسان و شیطان بودند.
م. شوق ۶ شهریور ۹۵.
با ما در كانال تلگرام پيشتازان راه آزادي همراه باشيد
Telegram.me/shahidanAzadi
0 نظرات:
ارسال یک نظر