امروز سهشنبه ۲۰مهر۱۴۰۰ در ادامه محاکمه حمید نوری از دژخیمان قتلعام۶۷ در دادگاه سوئد، خواهر مجاهد خدیجه برهانی تنها بازمانده از خانواده مجاهد پرور برهانی با ۷شهید سرفراز مجاهد خلق و سید حسین سید احمدی که دو برادرش در قتلعام۶۷ اعدام شدهاند از اشرف۳ از دادگاه دورس در آلبانی بهصورت آنلاین در دادگاه سوئد به ادای شهادت پرداختند.
در قسمت اول دادگاه، خواهرمجاهد خدیجه برهانی درباره اعدام برادرانش و جنایتهای رژیم در حق خانوادهاش ادای شهادت کرد.
دادگاه محاکمه دژخیم حمید نوری بعد از یک تنفس کوتاه از ساعت ۱۳.۳۰ بهشهادت برادر مجاهد سید حسین سید احمدی که از اشرف۳ بهصورت آنلاین از دورس در آلبانی به دادگاه سوئد وصل شده بود اختصاص داشت.
دو تن از برادران مجاهد خلق سید حسین سید احمدی مجاهدان شهید سید محسن سید احمدی و سید محمد سید احمدی در جریان قتلعام ۶۷ در گوهردشت و زندان اوین و همسر یکی از برادرانش بهدست دژخیمان خمینی بهشهادت رسیده بودند.
برادر دیگرش سیدعلی سید احمدی در جریان حمله مزدوران رژیم به اشرف در ۱۰ شهریور سال ۹۲ بهطرز وحشیانهای اعدام و بهشهادت رسید.
مجاهد قهرمان فاطمه ابوالحسنی همسر سیدعلی سید احمدی نیز بهدست دژخیمان رژیم آخوندی بهشهادت رسید.
مجاهد شهید سید محمد سید احمدی ۲۸ ساله در حالیکه به ۱۵ سال زندان محکوم شده بود و ۷ سال آنرا سپری کرده بود در جریان قتلعام۶۷ در زندان اوین بر نام مجاهدین پای فشرد و توسط دژخیمان اعدام شد.
مجاهد قهرمان سید محسن سید احمدی در آذر۱۳۵۹ قبل از سی خرداد و شروع مقاومت انقلابی دستگیر و به یک سال زندان محکوم شد اما رژیم از آزادی وی خودداری کرد و در حالیکه ۷ سال از پایان حکمش می گذشت در ۸مرداد۶۷ جزو اولین گروه از زندانیان گوهردشت در مقابل هیأت مرگ قرار گرفت و با دفاع قهرمانانه از آرمانهای سازمان مجاهدین سرفرازانه سربدار شد.
مزار دو مجاهد قهرمان سربدار سید محسن و سید محمد سید احمدی در بهشت زهراست.
در جلسه بعدازظهر ابتدا کنت لوئیس وکیل مدافع مقاومت ایران شرحی از دستگیری و شهادت محسن و محمد سید احمدی در جریان قتلعام۶۷ و همچنین شهادت سیدعلی سید احمدی در جریان حمله مزدوران نیروی تروریستی قدس به اشرف در دهم شهریور سال ۹۲ را به دادگاه ارائه کرد.
شهادت برادر مجاهد سید حسین سید احمدی:
در سال ۵۹ به همراه مادرم در زندان اوین به ملاقات برادرم رفتیم محسن گفت که او را شکنجه کردهاند و خواست که ملاقات حضوری بگیرد که در نهایت موافقت شد من که آنموقع سنم کم بود با برادرم حضوری ملاقات کنم وقتی او را آوردند متوجه شدم نمیتواند راه برود و بهدلیل شکنجههای زیاد روی کنارههای پایش راه میرفت. محسن بمن گفت خوب به حرفهایم گوش بده من چیز مهمی میخواهم به تو بگویم از آنجایی که در یک متری ما یک پاسدار بود که صحبتها را می شنید، برادرم کاغذ کوچکی در جیب من گذاشت و گفت بگو سید سعادتی هم پیش ما هست و تأکید کرد این کاغذ گم نشود و به مادر برسان.
وقتی جدا شدیم میدیدم برادرم خیلی خوشحال است در حالیکه برای من خیلی سخت بود و نمیفهمیدم که چرا اینقدر خوشحال است.
بعدا فهمیدم که سید محمدرضا سعادتی که از مسئولان سازمان بود را رژیم دستگیر و مخفی کرده بود و برادرم به این وسیله این اطلاعات را منتقل کرده بود آنها حتی زمانی که شکنجه هم می شدند به مبازرهشان ادامه میدادند.
برادر مجاهد سید حسین سید احمدی تأکید کرد:
بهرغم اینکه فعالیتهای تبلیغی در سال۵۹ آزاد بود با اینحال یکسال به برادرم محسن حکم داده بودند و بهدلیل اینکه او روی هویت مجاهدی خودش ثابت قدم بود و کوتاه نیآمد او را هرگز آزاد نکردند البته محسن تنها نبود و نزدیک به ۱۰۰مجاهد دیگر که به زندانیان پنجاه و نهی معروف بودند همین وضعیت را داشتند و همه را هم اعدام کردند.
چند ماه بعد از اعدامها با مادرم تماس میگیرند که برود اوین. او ابتدا فکر میکرده برای ملاقات او را صدا کردهاند یا اینکه خبری در مورد محسن به او بدهند. بعد که مراجعه میکند دو تا ساک که داخل آنها مقداری لباس بوده به مادرم تحویل میدهند و میگویند یکی متعلق به محسن و یکی دیگر متعلق به محمد پسرهایت هستند و برای اینکه مادرم را بشکنند میگویند ما آنها را اعدام کردیم و دیگه نیاز نیست بیایی دم زندانها دنبال پسرهایت و بهتر است بروی در خانه و راحت باشی.
مادرم خطاب به مزدوران میگوید شیرم را حلال فرزندانم میکنم که حسرت اینکه از آرمانشان کوتاه بیایند به دل شما گذاشتند رژیم هیچ برگه و سندی در مورد اعدام برادرانم و پیکر هیچکدام را به مادرم تحویل ندادند.
وکیل کنت لوئیس در مورد زندانیان موسوم به پنجاه و نه که محسن سید احمدی هم یکی از آنها بود سؤال کرد که برادر مجاهد حسین سید احمدی در پاسخ گفت:
زندانیان پنجاه و نهی به زندانیانی میگویند که قبل از سال ۶۰ که مبارزه تبلیغاتی در ایران آزاد بود دستگیر شدند. اکثر این زندانیان حکمهای کمتر از یک تا دو سال داشتند ولی بهدلیل اینکه آنها همگی بر روی مواضع خودشان در حمایت از مجاهدین استوار بودند و هرگز هم کوتاه نیامدند بعد از گذراندن مدت تعیین شده حکمشان آزاد نشدند.
این زندانیان دارای یک تشکیلات منسجم و پولادین در زندان بودند و رژیم می خواست آنها را بههر طریقی درهم بشکند اما موفق نشد آنها را بسیار شکنجه کردند و در زندانهای مختلف گرداندند که بتوانند آنها را به عقبنشینی از مواضعشان وادار کنند اما موفق نشدند و نهایتاً تمام این مجاهدین را که نزدیک به ۱۰۰ نفر بودند بجز یک یا دو نفر اعدام کردند برادر من هم یکی از همین زندانیان مقاوم پنجاه و نهی بود.
حسین سید احمدی در سخنان خود همچنین نمونهای از جنایات ضدانسانی رژیم علیه پدران و مادران شهیدان سربهدار را تشریح کرد و گفت: در یکی از ملاقاتها مادرم فهمید که برادرم محسن شکنجه شده است.
بعد از ملاقات در سالن به پاسدارها بهخاطر شکنجه محسن اعتراض میکند که بلافاصله لاجوردی جلاد به سالن میآید و میگوید چه کسی گفته ما اینجا شکنجه میکنیم وقتی مادرم ماجرا را که از محسن شنیده بود بازگو میکند لاجوردی با دنائت تمام میگوید اینجا از سر شما منافقها زیادتر است که مادرم برافروخته میشود و یک کشیده محکم به گوش لاجوردی میزند بعد از آن پاسدارها مادرم را دستگیر و بهمدت یک هفته زندانی و شکنجه میکنند در اثر شکنجهها دست مادر هفتاد سالهام میشکند.
پاسداران حتی به یک مادر هفتاد ساله هم رحم نکردند و دست او را شکستند ما دهها نمونه از این موارد داشتیم همین بلا را هم سر پدر من آوردند این داستان همه خانوادههای مجاهدین است چرا که چه آنهایی که در زندان بودند و چه خانوادههایشان در مقابل این رژیم کوتاه نیامدند و مقاومت کردند ولی مگر میشود آزادی و صدای مادران و زندانیان را در سینه خفه کرد.
چندی بعد مادرم در اثر فشارهای ضدانسانی که رژیم به خانواده ما وارد کرد سکته کرد و درگذشت.
حسین سید احمدی در پاسخ به سؤال وکیل مدافع درباره حمله مزدوران نیروی تروریستی قدس به اشرف در دهم شهریور سال ۱۳۹۲ و شهادت برادر دیگرش سیدعلی سیداحمدی گفت:
این رژیم هر تعداد از مجاهدین را که توانست از سال ۵۹ تا ۶۷ در زندانها و در خیابانهای ایران شهید کرد ولی از آنجا که میخواست نسل مجاهدین را بربیاندازد و همه را قتلعام کند در سال۹۲ بعد از اینکه مجاهدین در توافق با آمریکا به لیبرتی منتقل شده بودند صد نفر از آنها بهخاطر حفظ اموال مجاهدین در اشرف ماندند در حالیکه هیچکدام سلاح نداشتند و در توافق با نیروهای آمریکایی همه سلاحها و مهماتشان را به آنها تحویل داده بودند که اسناد آن نیز موجود است، اما نیروی تروریستی قدس به آنها حمله کرد و ۵۱ مجاهد را همراه با برادر من قتلعام کردند از این تعداد ده دوازده نفر در حالیکه زخمی و در بیمارستان بودند توسط مزدوران رژیم تیرخلاص زده شدند روز بعد قاسم سلیمانی جنایتکار در مجلس خبرگان رژیم گزارش این حمله جنایتکارانه را داد و کشتار مجاهدین را تبریک میگوید.
0 نظرات:
ارسال یک نظر