اعتراف آخوند دژخیم پورمحمدی عضو هیأت مرگ در قتلعام ۶۷
از کاندیداهای انتخابات خامنهای بعد از هلاکت رئیسی جلاد
بهقتلعام مجاهدین سرموضع
حکم حقوقی قانونی قضایی شرعی اینهایی که سر موضع هستند باید اعدام بشوند
میگفتیم تو با جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی موافق هستی یا مخالفی؟
الان اگر مسعود رجوی توی تهران بود درب زندان را باز میکرد تو میجنگیدی؟!
میگفت: آره میجنگیدم. من (پورمحمدی) چهکار باید بکنم؟!
زیرنویس: دژخیم پورمحمدی- ۴ تیر ۱۴۰۳
مجری: آقایپور محمدی در فضای مجازی اسم شما با مفهوم اعدام گره خورده
پورمحمدی: خوب من چیکار کنم آقا من قاضی بودم یک مقطعی یا باید محاکمه میکردم کیفرخواست بنویسم یک عدهیی زندان می گرفتند یک عدهیی جریمه می شدن یک عدهیی اعدام می شدن پزشک اصلاً جراح اسمش با چی گره میخوره با جراحی هر روز تو اتاق عمل هست .
الان تصویری که در رابطه با منافقین و گروههای دیگه تو اذهان مردم ما و بهخصوص جوونای ما هست روایتهایی است که خود اونا ساختند البته کمکاری ما هم باید باشه . کهما روایتهای درست رو کمتر گفتیم
مجری: الان اگر برگردید عقب آیا تصمیم شما همچنان همان خواهد بود؟ با توجه به ذهنیتی که امروز نسبت به سیاست فرهنگ جامعه پیدا کردید و بهقول تون فرد جامعتری شدید؟
پور محمدی: ببینید شرایط را در وضعیت خودش باید تحلیل کرد
مجری: این درست است .
پور محمدی: به من گفتند این شرایط هیجانی است. جنایات بزرگی منافقین کردند. مردم عصبانی هستند. دستاندرکاران هم عصبانی هستند. حکم حقوقی قانونی قضایی شرعی اینهایی که سر موضع هستند باید اعدام بشوند چون حکم قبلی هم دارند
پروژه جمهوری اسلامی است پروژه لحظههای سخت نظام است درگیری بزرگ است ما باید یک تشخیص میدادیم عجیب آن است که ما خیلی جا مصر بودیم مخاطبانمون رو میدیدیم هیجانی است و این اصلاً خون توی چشم هایش گرفته دو سه بار میگفتیم آقا خانم این کاری که تو حرفهایی که داری میزنی حکم قبلی ات باید اجرا بشه خواهش میکردیم میگفتیم نمیخواد ما رو قبول کنید اصلاً نمیخوام جمهوری اسلامی رو قبول کنید میگفتیم یک جمله به نفع امام نظام نمیخواهیم بگید اصلاً نمیخواهیم بگید ما مخالف نظام هستم تو با جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی موافق هستی یا مخالفی؟ الآن اگه مسعود رجوی تو تهران بود درب زندان رو باز میکرد تو میجنگیدی با این مردم میگفت آره میجنگیدم، من چیکار باید بکنم!
ما هنوز با مجاهدین تصفیهحساب نکردهایم
باید به حساب تکتک آنها باید برسیم
ما متأسفانه بهخاطر فضای روانی
یا جهالت و حماقت عدهیی متأسفانه بدهکار شدهایم
ما بهخاطر مجاهدین کلی تلفات دادیم، شکست خوردیم
من باید بیایم و جواب حقوقی بدهم؟
آخوند جنایتکار و دژخیم مصطفی پورمحمدی ـ ۳ مرداد ۹۸
سؤال: حاج آقا یک مسألهای که در واقع به جمهوری اسلامی خیلی تهمت شدید و بزرگی زده، میشه و همچنان هم ادامه داره و معمولاً هم رسانههای خارجی دنبال میکنند موضوع در واقع نفاقه. برخورد جمهوری اسلامی با نفاق هست. که اوجش در سال ۶۷ بعد از مرصاد هست. خب شما هم اطلاعات خارجی بودید هم در این ماجرا حضور داشتید خودتون توضیح بدید که به چه نحوی بوده. این شبهه را در واقع کمتر بنظرم پاسخ داده شده که اصل ماجرا چه بوده؟ چه اتفاقی افتاده اگر صلاح می دونید در موردش صحبت کنید
مصطفی پورمحمدی: . تمام بوقهای تبلیغاتی روی این قصه متمرکزه و آن دشمن خائنِ جنایتکار هم بهعنوان ابواب جمعی و لشکر دشمن داره عملیات میکنه آنوقت انتظار است که حالا من در وسط میدان جنگ بیام از بحثهای حقوقی و نمیدانم مراقبتهای حقوق شهروندی و انسانی و اینجاش اینجور شد اونجاش اینجور شد حرف بزنیم؟
عملیات نظامی هم علیه تون میکنم. دیگه دشمنی از این بدتر هم میشود؟ تمام دنیا چهره تون را تخریب میکنم، هیچ تخریبی تا امروز در این ۴۰ سال گذشته اتفاق نیفتاده مگر آن که منافقین پای اصلی آن هستند. ما با منافقین هنوز حسابمون رو تصفیه نکردهایم ما این حرفها رو بعد از تصفیه حساب خواهیم زد.
ما کلی شهید دادیم، تلفات دادیم، شکست خوردیم. بعد من باید بیایم و جواب حقوقی بدهم که فلان خمپاره را اونجا اشتباه انداختم یا درست عمل کردم؟
ما اینها رو سادگی بخرج بدیم بگیم که نه تو که تو خط مقدم نبودی تو پشتیبانی بودی. تو شنود میکردی تو تعمیر ماشین میکردیها اینجور باید صحبت کنیم؟ هر کسی که در خط دشمنه دشمنه دشمن رو باید چکارش کرد؟ باید با او جنگید. ما هنوز تصفیهحسابمون رو نکردهایم. وقت این حرفها نیست، وقت تصفیهحساب است. امروز هم منافقین خائنترینِ دشمن این ملتاند و باید جواب بدهند، اول باید پای میز محاکمه بیایند و به حساب تکتک آنها باید برسیم. ما متأسفانه بهخاطر فضای روانی یا جهالت یک عده و حماقت عدهیی متأسفانه حالا ما بدهکار شدهایم؟ پاسخ باید بدیم؟ ما باید پاسخ بدهیم؟.
ما اصلاً در خصوص منافقین هیچ مشکلی هیچ پیچیدگی و ابهامی نداریم. الآن وقت جنگیدنه، وقت حرفزدن نیست. این موضوع مهم ماست. الآن وقت بهحسابرسیدن است، وقت اینها رو زمینگیر کردن بحسابشون رسیدن و محاکمهکردن است، وقت اینکه دنیای جنایتکار طرفدار تروریستی رو که پشت سر اینهاست اونها رو زمینگیر کردن و سرجاشون نشوندنه وقت اینهاست
منتظری خطاب به اعضای هیأت مرگ در قتلعام ۶۷ شامل پورمحمدی و رئیسی و نیری:
«بزرگترین جنایت در جمهوری اسلامی که در تاریخ ما را محکوم میکند، بهدست شما انجام شده است
و شما را در آینده جزء جنایتکاران در تاریخ مینویسند».
بخشهایی از نوار صدای منتظری (جانشین معزول خمینی) با هیأت مرگ خمینی
به نظر من بزرگترین جنایت که به جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما را محکوم میکنه، بهدست شما انجام شده، و شما را در آینده جز جنایتکاران تو تاریخ مینویسند، .
بعضی از قضات به ما مراجعه کردند و ناراحت بودند. من یک وقتی یک نامه خدمت امام نوشتم. . این حالا نامه دومش است، من میخواهم صریح به شما بگم. من نوشتم. برای رفع مسئولیت شرعی از خود به عرض میرسانم.
من از آن جریان تا حالا باور کنید، شبی نیست که دو سه ساعت فکرم ناراحته و خوابم نمیبره، سه چهار ساعت فکر میکنم، که ما جواب خانوادهها رو چه باید بگیم، این همه گفتیم جمهوری اسلامی و اینها
این نامه را من به امام نوشتم. . من این نامه را، نشستم آن نامه اولی. نشستم نامه را نوشتم بعد از حکم. ، بعضیها گفتند نه فایدهیی نداره امام. هیچ فایده ندارد. من. نامه را نوشتم، برای من نقل کرد گفت یه کسی برادرش زندان بود، بعد آخرش مثلا میگفتند تو متهم. خواهرش هم متهم است، رفتند خواهرش را آوردند، خودش را اعدام کردن، خواهرش. بهش گفتند. گفت خوب من نسبت به اینها علاقه دارم، گفت دختر ۱۵ سال یا ۱۶ سالش بود، گفت من حالا چون برادره اعدام شد، اینکه یک دختر. ، این را هم اعدام کنید. .
ده دفعه تابهحال به احمد آقا گفتم والله من بیش از شما دلم به امام میسوزه و خودم ۵۰ سال دیگه در مورد آقای خمینی قضاوت نکنند بگند خمینی چهره خونریز سفاکی بوده. من میخوام در تاریخ آنطور نشه. چهره ولایت فقیه ما کریه نشون داده نشه و سفاک نشون داد نشه، به حضرت عباس. در اثر این تند گوییها و بازداشتهایی که چی چیاش به اسلام میخوره. اینقدر کارها نبوده همچنین چیزی. این یک.
دوم اینگونه قتلعام بدون محاکمه آن هم نسبت به زندانی و اسیر، آنها اسیر شما بودند، قطعاً در درازمدت به نفع آنهاست و دنیا ما را محکوم میکنه و آنان را بیشتر به مبارزه مسلحانه تشویق میکنه. مبارزه با فکر و ایده از طریق کشتن غلط هست. شخص نیستند اینها یک فکر و ایده اینها دارن، یک روش یک منطقه و منطق غلط، با کشتن حل نمیشه بدتر میشه.
. مجاهدین خلق اشخاص نیستند، این یک خوانه. میزنیمش میکشیمش خلاص میشن، اما این شخص نیستند، این فکره این منطقی است که حنیفنژاد و نمیدونم کی، اینها القاء کردند، منتهی اینها. این منطق را. راه انداختند، اینکه داره جونشو فدا میکنه، انتحار میکنه بالاخره معتقده دیگه باباجون، این فکر رو ما بایستی یک جوری میکردیم با فکر از بین میبردیم، حالا ما نداشتیم کسی که با منطق و با صحبت کن، اونها رو ببره اعدام کنه، خلاص میشدیم، قطعاً خلاص میشه، و به عقیده من این ضربهای است به جمهوری اسلامی، به انقلاب.
در خاتمه، مجاهدین خلق اشخاص نیستند، یک سنخ فکر و برداشتند، یک نحو منطقند، . با کشتن حل نمیشود، بلکه ترویج میشود.
مقیسهای جنایتکار
شرح رفتن هیأت مرگ نزد خمینی
بعد از ملاقات با منتظری درباره احکام قتلعام
خمینی گفت: این قضیه به خودم مربوط میشه
شما کار به قم و جاهای دیگه نداشته باشید
دقت کنید که یک نفر از این مجاهدین از حکم الهی فرار نکند
آخوند مقیسهای عضو هیأت مرگ سال۶۷
«. گفت یه بچه من رو کشتند (نامفهوم) شروع کرد هر چی (نامفهوم) گفت و بعدش آقای نیری شروع کردن صحبت کردن و حرفهای که [زده بود] همه را نوشتیم.
روز بعدش یه روز گذشت، روز بعد از یک روز آمدیم رفتیم جماران یعنی ۷ نفر، قشنگ دو زانو زدیم.
امام رو مبل نشسته با عرق چین و عبا. هیچی، توضیح داد آقای نیری که اینطوری شده که ما رفتیم قم این شده این شده این شده، هیچی [خمینی] گفت این قضیه به خودم مربوط میشه. شما کار به قم جاهای دیگه نداشته باشید. دقت کنید که یک نفر از این منافقین از حکم الهی فرار نکنه.
انتشار اسناد تکان دهنده عفو بینالملل
در مورد قتلعام زندانیان سیاسی در ایران
از جمله سؤالاتی که «هیأتهای مرگ» برای تعیین سرنوشت زندانیان میپرسیدند اینها بود:
آیا حاضرید «مجاهدین» و رهبران آن را محکوم کنید؟
آیا حاضرید در مورد عقاید و فعالیتهای سیاسی خود ابراز ندامت کنید؟
آیا به جمهوری اسلامی اعلام وفاداری میکنید؟
آیا آمادهاید برای کمک به نیروهای نظامی جمهوری اسلامی پا به میدان مین بگذارید؟
آیا آمادهاید برای جنگیدن با «مجاهدین» به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ملحق شوید؟
آیا حاضرید در مورد رفقای سابقتان جاسوسی کنید و با مأموران اطلاعاتی همکاری کنید؟
آیا حاضرید عضو جوخههای اعدام شوید
آیا حاضرید یک «مجاهد» را دار بزنید؟
جلاد ۶۷ به روایت دولت جلادان:
هجمه رسانهیی نباید ما را دچار لکنت کند!
بیتعارف در تابستان ۶۷ مجاهدینی را حذف کردیم
که اعتقاد داشتند اگر بیاییم بیرون شما را میکشیم
روزنامه دولت جلادان موسوم به ایران روز ۵خرداد ۱۴۰۳ با درج نوشتههای یک دژخیم به نام امین فرج اللهی تحت عنوان پژوهشگر تاریخ، و درج عکسی از دادستانهای جنایتکار رژیم در سالهای پس از مرگ خمینی نوشت: در این عکس، سی و اندی ساله، گردهمایی دادستانهای انقلاب کل کشور، دو سه سال پس از رحلت امام. آقای ریشهری بهعنوان دادستان کل دارد بالای سن سخنرانی میکند و آن کتشلوارپوشی که منتهیالیه سمت چپ بین آقای نیری و یونسی نشسته، سید ابراهیم رئیسی است که در دهه شصت برای رسیدگی به چند پرونده حساس و خاص، از امام حکم و ابلاغ ویژه گرفته است. .
برای من، سید ابراهیم رئیسی بیش از آنکه سید محرومان و رئیسجمهور خدمت و خادمالرضا (ع) باشد، تیغ برّانی است که قدرش دانسته نشد. وقتی بحرانی در هر سطحی در کشور اتفاق میافتد، بعضی کپ میکنند، بعضی ترجیح میدهند پیدایشان نشود تا آبها از آسیاب بیفتد و بعضی مردانه وسط میدان میایستند و هزینه میدهند. تابستان ۶۷ و ماجرای مجاهدین با حکم خمینی، یکی از آن مقاطع است.
هجمه رسانهیی نباید ما را دچار لکنت کند، بیتعارف در تابستان ۶۷ مجاهدینی را حذف کردیم که اعتقاد داشتند اگر [از زندان] بیاییم بیرون، شما را میکشیم. آنهایی که همین چند سال گذشته با اسلحه و در خانه تیمی دستگیر شده بودند.
چند سال قبل در یک برنامه تلویزیونی گفتم ما باید از آقای رئیسی و دستاندرکاران سال ۶۷ بهعنوان تلاشگر حقوقبشر تشکر کنیم،
در نگاه بعضی، ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور بود. برای بعضی، سالهای تولیت آستان قدسش پررنگ است و برای برخی سالهای قاضیالقضاتیاش. اما من برای مردی فاتحه میخوانم که روزگاری بر اساس وظیفه شرعی و حکم خمینی، نظام و ما را از شر مجاهدین راحت کرد؛ و سه دهه بعد وقتی در مناظرات انتخاباتی فحشش را از نامردها خورد، دم برنیاورد؛ و وقتی از دنیا رفت، مجاهدین به نشانه شادی پایکوبی کردند.
کوشکی از مهرههای خامنهای-تلویزیون رژیم ۲۴مرداد۱۴۰۱
ببینید امام سال ۶۷با مجاهدین خلق چکار میکند
طرف میآمد میگفت: «نه» من بر پیمان با رجوی هستم
و می خواهم علیه جمهوری اسلامی مبارزه بکنم درود بر رجوی می گفتند
دادستان میگفت خیلی خوب این را اعدامش کنید
صادق کوشکی مهره خامنهای ۲۴ مرداد ۱۴۰۱
صادق کوشکی: شما نگاه کنید ببینید امام با مجاهدین خلق چکار میکند سال ۶۷ امام میگوید مجاهدین خلق آنهایی که تو زندانها اماده شورش! بودند هیأت سه نفره بشیند هر کدامشان بیایید خودش از او بپرسید آیا تو با جمهوری اسلامی میخواهی دشمنی کنی؟ اگر گفت نه ولش کنید برود دنبال کارش رهاش کنید از این دیگه بیشتر رافت! ببین یک بار دیگر تکرار میکنم آن هیأت سه نفره نکتهاش این بود که مینشستند مسئول اطلاعات و دادستانی و رئیس دادگستری منافق محترم میآمد اگر علیه خودش شهادت میداد مثلا طرف میآمد میگفت نه من بر پیمان با رجوی هستم و می خواهم علیه جمهوری اسلامی مبارزه بکنم درود بر رجوی می گفتند بعضی از انها، [دادستان] میگفت خیلی خوب این رو اعدامش کنید می آمد میگفت جنابعالی موضع ات چیست؟ میگفت می خواهم بروم زندگی بکنم از او قبول میکردند شهادت خودش را بهنفع خودش قبول میکردند شما نگاه کنید ببینید سران حزب توده اینها اقرار کردند به جاسوسی تا آخر عمرشان خانه شیک و خوب راحت داشتند زندگیشان را میکردند جمهوری اسلامی نسبت به مخالفان اش مهربانترین موضع را داشته!
پیامهایی از سربداران
«مجاهد سرفراز امیر عبداللهی»
هرکس پدیده مرگ را بشناسد، رفتنش آسان میشود. ممکن است فردی فقط ۱۸سال عمرکند ولی تمام وجودش خیر و برکت برای خود و دیگران باشد
«مجاهد سربهدار داریوش حنیفهپور قبل از اعدام»
الا ای صبح آزادی، . اگر باید سرود صلح و آزادی
ز نای خونی ما برکشد آواز
قدومت را به خون گرم خود هر دم پذیراییم
بیا کاین قلبهامان فرش راهت باد
«مجاهد سربهدار مرتضی برزآبادی فراهانی»
نمیتوانم وجدانم را بفروشم و اعتقادم را زیر پا له کنم
این را از من نخواهید
مجاهد سربهدار اشرف فدایی دقایقی قبل از اعدام
اگر امروز اعداممان کنند، بر افزایش آگاهی مردم نسبت به جنایتهای رژیم خیلی مؤثر خواهد بود
«مجاهد سربهدار اشرف السادات احمدی»
تنها با وجود یک رهبر میتوان در برابر شکنجهها تا به آخر مقاومت کرد
«مجاهد سربهدار مریم محمدی بهمن آبادی»
نجوای عاشقانه اگر از درون سینه فراتر نرود عشق نیست
«مجاهد سربهدار رضا محمدی بهمن آبادی»
بدان آنکه شرافت و انسانیت خود را حفظ کرد برای همیشه جاودان خواهد ماند. به امید روزی که شادیها دوباره در بکوبند
«مجاهد سربهدار مهران بیغم»
من دگرباره به میدان مبارزه بین تمایلات غیرتوحیدی پوچ و گذرا
در مقابل توحید دعوت شدهام که فکر میکنم از عهده آن بهراحتی برمیآیم
«مجاهد سربهدار محسن واعظ زاده»
هر چند زندگی زیباست و هر لحظه حیات با تپش تند خود قلبم را به وجد میآورد اما من به میهنم ایران خیانت نخواهم کرد
«فرازی از وصیت نامهٔ مجاهد سربهدار عفت اسماعیلی ایوانکی»
بگذار مرتجعین باز هم ما را به زندان اندازند شکنجه کنند اعدام کنند
اما در عزم ما خللی وارد نخواهد شد. آنان محکوم به فنا هستند و ما پیروزیم
«مجاهد سربهدار زهره عینالیقین»
فکر میکنم هرکس در صحنه زندگی نغمه خود را میخواند و میرود
ولی آنچه میماند انسانیتی است که پاک و بیشائبه همچنان پابرجاست
«مجاهد سربهدار فریبا احمدی»
الان میگویم ده بار دیگر هم بپرسید تکرار میکنم
با تمام وجودم سازمان را قبول دارم شما هم هر کاری خواستید بکنید
«مجاهد سر بدار زهرا خسروی»
اعدام بچهها رو شروع کردند من هم تا چند دقیقه دیگر اعدام میشوم
سلامم را به مسعود و مریم برسانید
«مجاهد قتلعام بهروز بهنام زاده»
انسان گاهی اوقات احساس میکند
بار مسئولیت این انقلاب و خوشبختی مردم بر دوشش است
و کمترین کوتاهی در آن آزادی مردم را به خطر میاندازد
«مجاهد سربهدار یوسف عماد زاده در برابر هیأت مرگ»
اتهامم مجاهد است و به آن هم افتخار میکنم
همانطور که حنیف کبیر گفته خونهای ما شرط آزادی مردم است
ما پنج نفر مهدی پورقاضیان، علی ابراهیمی سواره،
جواد ملکیان، محمد کُوسچی و ایرج مایلی
به دادگاه رفتهایم به همه ما حکم اعدام دادهاند
سلام ما را به مسعود برسانید
صحبت شاهدان و زندانیان
معصومه ملک محمدی
در جلسه امروز در همینجا هزار زندانی سیاسی مجاهد رو با خودمان داریم که در زندانها و سیاهچالهای شاه و شیخ به سر بردند صدها تن از ما زنان مجاهد هستند همچنین عدهیی از شاهدان قتلعام در زندانهای مختلف در این اجتماع حضور دارند و همچنین خواهران و برادرانی در اینجا هستند که ۱۵ سال و بعضاً ۱۷ سال رو در زندان بهسر بردند ما رنج زندانهای طولانی بهجان خریدیم تا رنج مردممان به پایان برسد.

0 نظرات:
ارسال یک نظر